یادداشتهای روزانه از کابل ــ بخش چهارم
لاله رحمانی
دختر کاکایم رفت تا دَر را بسته کند. وقتی آمد، گفت: «همسایه چنان خوب با طالب دست میدهد گویی دوستش باشد. همینقدر زود فراموش کردید که عسکرهایمان را همین انسانها کشته بودند.»
دختر کاکایم رفت تا دَر را بسته کند. وقتی آمد، گفت: «همسایه چنان خوب با طالب دست میدهد گویی دوستش باشد. همینقدر زود فراموش کردید که عسکرهایمان را همین انسانها کشته بودند.»
از چهارده زنِ ۲۶ تا ۷۸سالهای که با آنها مصاحبه کردم، دو نفرشان چادری هستند؛ یک نفر دیگر قبلاً چادر به سر میکرده است و حالا با حفظ اعتقاد به حجاب، فقط روسری به سر میکند؛ شش نفر از آنها قبلاً چادری بودهاند اما اکنون حجاب ندارند؛ یک نفر از این پنج نفر هنوز در برخی جمعهای خانوادگی روسری به سر میکند؛ پنج نفر دیگر نیز که از خانوادههای سکولار آمدهاند، چالشهایشان با حجاب از زمان ورود به جامعه شروع شده است. یکی از این پنج نفر در دورهی کوتاهی حجاب بر سر میکرد.
جریان روشنفکری روسیه که سابقهای طولانی و پرشور در مبارزه با استبداد حکومتی دارد و در دورهی شوروی، چهرههای درخشانی همچون الکساندر سولژنیتسین و آندری ساخاروف از آن برخاستند، در روسیهی امروز در چه وضعیتی به سر میبرد؟ آنچه در ادامه میخوانید، گفتوگویی است با آندری اوستالسکی، نویسنده و روزنامهنگار روس که در لندن زندگی میکند.
یادی از ناظم حکمت، شاعر انقلابی ترکیه که شهرت و اعتباری جهانی داشت اما آثارش در کشور خود او ممنوع بود و سالهای بسیاری از زندگیاش در زندان و تبعید گذشت.
آن که از دست داده حفرهای در قلب خود دارد که نمیگذارد از جملهی بیغمانِ عالم باشد. سعدی در بیتی در اواخر غزل بیان میکند، «این بیتو» یعنی چه، آنجا که میگوید، «با تو» یعنی چه. «با توام یک نفس از هشت بهشت اولیتر». یک لحظه با تو بودنم بالاتر از بودنم در هشت بهشت است تا چه رسد به یک بهشت! با تو بودن نه یک بار سعادتمند بودن، که هشت بار سعادتمند بودن است!
از روز جمعه ۴ مارس ۲۰۲۲ فیلمی در سینماهای ترکیه بر روی پرده رفته است که رکورد فروش را در هفتهی اولِ نمایش شکست. «بَرگَن» بر اساس زندگی بَلگین ساریلمیشر، با نام هنری بَرگَن، خواننده و هنرپیشهی سبکِ «میخانه» و «آرابسک»، است که در سال ۱۹۸۹ در سن سیسالگی بهدست شوهر سابقش، هالیس سِربَست، کشته شد. هنرمندی که زندگی و مرگش به یکی از نمادهای خشونت علیه زنان در ترکیه بدل شده است.
یک سال پیش از ملیشدن صنعت نفت ایران، محمود خلیلی به خوزستان سفر کرد و دید که شرکت نفت گازهای مخازن را میسوزاند و به همین دلیل، عزمش را جزم کرد تا صنعت استفاده از گاز را در داخل ایران راه بیندازد. در آن زمان، مردم برای پختوپز از هیزم و نفت استفاده میکردند.
چه دعواهاى زن و شوهرى باشد، چه اختلافات همسایگی یا رفاقتهای بههمخورده، به نظر میرسد هر وقت که افراد مدتى طولانى را با هم میگذرانند، اختلاف نظر و تعارض تقریباً اجتنابناپذیر است. و هر چه این رابطه مهمتر باشد، آن تعارض و درگیرى میتواند مخربتر باشد.
از هرکدام از خیابانها یا میدانهای شهر شروع کنیم، مقصد بسیاری از تاکسیها و اتوبوسهای شهر در آخرین پنجشنبهی سال ۱۴۰۰، گورستان بزرگ شهر خواهد بود. با این حال، خیلیها ترجیح میدهند که از میدان آزادی تا میدان شهدای کرمانشاه (جنب باغ فردوس) را با پای پیاده طی کنند تا در ترافیک ماشینها نمانند.
از بیستونه کشوری که میتوان آنها را پساکمونیستی خواند، فقط شش کشور استونی، اسلوونی، لتونی، جمهوری چک، لیتوانی و اسلواکی «دموکراسیِ تثبیتشده» به شمار میروند، در حالی که اخیراً لهستان به رتبهی «دموکراسی تثبیتنشده» تنزل یافت (و در کنار بلغارستان، رومانی و کرواسی قرار گرفت) و مجارستان حتی بیش از این سقوط کرد و به «حکومت مختلط» تبدیل شد- این بزرگترین گروه است که صربستان، مونتهنگرو، آلبانی، مقدونیه، اوکراین، بوسنی، گرجستان، کوزوو و مولداوی را نیز دربرمیگیرد.
امروز میدان موسیقی رپ میزبان نسل چهارم است. حالا که بیش از ۹۵ درصد مردم ایران به اینترنت دسترسی دارند، تعداد رپکُنها آنقدر زیاد است، و آنقدر از جانب جوانان شنیده میشوند که بههیچوجه نمیتوان انکارشان کرد. ما با نظر به چنین چشماندازی در این پادکست در جستجوی پاسخ این پرسش هستیم: چرا رپ فارسی مهم است و باید به عنوان یکی از مهمترین جریانهای هنری و اجتماعی ایران آن را واکاوی کرد؟
در دوران جنگِ ایران و عراق، میلیونها مین در هر دو طرف مرزِ دو کشور کاشته شد که هنوز هم بعد از بیش از سه دهه که از پایان جنگ میگذرد، همچنان زیر خاک در کمین انسانها نشستهاند و از اهالی این مناطق قربانی میگیرند. در این فیلم داستان عمر را میبینیم که در نوجوانی در یکی از روستاهای کردستان بر اثر انفجار مین دستهایش قطع شده.
وجه اشتراک ساحل مدیترانهای والنسیای اسپانیا با کوههای پربرف الوند همدان چیست؟ اعدام گروهی؟ گورهای جمعی؟ حافظهی تاریخی یا سکوت اکثریت در برابر قلع و قمع اقلیت؟
بعد از ده سال زندگی در فرانسه، به چین برگشتم تا اسنادی را امضا کنم اما مرا زندانی کردند. در طول دو سال بعد از آن، بهطور سیستماتیک انسانیتزدایی، تحقیر و شستوشوی مغزی شدم.
برخلاف اظهارنظرهای رایج و سادهانگارانهی برخی محققان و روشنفکران، محصولات ارج مونتاژ و کار کارگران سرهمبندیکردن قطعات وارداتی نبود بلکه مهندسان شرکت برای تولید هر محصول ماهها مطالعه میکردند. سرنوشت ساخت هر محصول و کارگاههای مختلفی که در کارخانهی ارج ساخته شدند، هرکدام شرح جداگانهای دارد و حاصل زحمات مهندسان ایرانی است.
محمد بهمنبیگی بنیانگذار آموزشوپرورش عشایری در ایران بود و از آنجا که ایل همواره در حرکت بود، او مدارس سیاری درست کرد که با ایل در حرکت باشند و دختران و پسران را سواد بیاموزند. زندگی او به حماسه شبیه است و در این مختصر نمیگنجد. همین اندازه بگوییم که زندگی وی حسدبرانگیز است.
جنگهای تجاری، جنگهای داخلی و جنگ میان کشورها در آینده، بدون تضمینهای لازم از سوی یک اتحادیهی واقعاً شمولگرا از کشورها قابل اجتناب به نظر نمیرسید، اتحادیهای که در آن «ضعیفترین کشور نیز آنقدر امنیت داشته باشد که حتی قدرتمندترین کشور هم نتواند به آن آسیب برساند».
آنهایی که مرا خوب نمیشناسند گمان میکنند که من یک نفرم، و به تبع آن فکر میکنند که تبریز من هم یک شهر است. آن اوایل نزدیکتر از آن بود که ببینمش. بخشی از خودم بود و نه هنوز به صورت تجزیهشده به دو بخش محیط و من.
این روزنامه نه چشمپرکن بود، نه خوشچاپ؛ مدیر آن وکیل و سناتور و وزیر سابق هم نبود. پس مردم چرا اینقدر آن را میپسندیدند؟ از خود مردم بپرسید. نام این روزنامه بهاندازهای بر سر زبانها بود که سید اشرفالدین قزوینی، مدیر آن را، مردم بهنامِ نسیم شمال میشناختند و همه او را آقای «نسیم شمال» صدا میکردند.
گزارشْ صدای آدمهایی است که در حاشیه قرار گرفتهاند؛ روایت مکانهایی است که ناشناخته ماندهاند؛ بازشناسی و بازگویی مسائلی است که پنهان نگه داشته شدهاند؛ دیدن و شناختن و فاشکردن اعمال و رفتاری است که منافع و مصالح عمومی را نادیده گرفتهاند.
در این مجموعه، گزیدهای از بهترین گزارشهای زبان فارسی، از چند نسل از روزنامهنگاران و نویسندگان ایران را گرد آوردهایم. این گزارشها هریک بهخودیخود ناب و خواندنی است و در کنار هم، نموداری از اینکه گزارشنویسی در صد سال گذشته، چه مسیری را در مطبوعات ایران پیموده است. البته گزارشنویسی در زبان فارسی سابقهای تاریخی و بسیار طولانی دارد و مثلاً بخشهایی از تاریخ بیهقی و چهار مقالهی عروضی بعد از حدود هزار سال، هنوز از بهترین گزارشهای زبان فارسی به شمار میآیند. پارههایی از این دو کتاب هم در بین گزارشهای این مجموعه آمده است. و همچنین چند نمونه گزارشِ ترجمه از زبانهای دیگر که انتشارشان در ایران بهسهم خود بر غنای گزارشنویسیِ فارسی افزوده است.
از زمانی که به خاطر میآورم، بهار همواره زندهکنندهی امیدهای مرده بوده است. اما گویی بهار امسال کشندهی پسران و دخترانِ جوانِ والدین باشد. من آنان را نگران مییابم. همه میخواهند بهنحوی از این سرزمین بروند. چند تن از دوستان من میگویند: «اگر بمانیم مرگ است، اگر برویم هم مرگ است. آینده دیگر مال ما نیست.»