تاریخ انتشار: 
1397/12/23

همدلی تنها راه غلبه بر خشونت در اسرائیل-فلسطین است

سایمون بارون-کوهن

psychologyspot 

همدلی یعنی این که تصور کنیم که در ذهن دیگران چه می‌گذرد، بفهمیم که آدم‌های مختلف دیدگاه‌های متفاوتی دارند، و به افکار و احساساتشان واکنش عاطفی مناسبی نشان دهیم. پس از سال‌ها تحقیق درباره‌ی اوتیسم و ماهیت همدلی، دریافته‌ام که همدلی یکی از ارزشمندترین منابع طبیعی ما است. همدلی رهیافت بسیار مناسبی برای حل اختلاف است، رهیافتی که در مقایسه با دیدگاه‌های عمدتاً نظامی، اقتصادی یا حقوقی امتیازاتی دارد.

اگر به منازعه‌ی اسرائیل و فلسطین نگاه کنیم به محاسن همدلی پی می‌بریم. اسرائیلی‌ها و فلسطینی‌ها درباره‌ی دوره‌ی تاریخی واحدی نظرات متفاوتی دارند، هر دو گروه سرزمین واحدی را ملک خود می‌دانند و واکنش‌های عاطفی موجهی به این منازعه دارند که باید آنها را به رسمیت شناخت. من نه متخصص این مناقشه هستم و نه آن‌قدر خام‌اندیش‌ام که فکر کنم این مناقشه تنها یک راه حل ساده دارد. اما فکر می‌کنم که همدلی می‌تواند به حل این مناقشه کمک کند.

خب این دو نظر متفاوت چیست؟ اگر از اسرائیلی‌های یهودی بپرسید که چرا خانواده‌های‌شان پیش از سال 1948 به فلسطین رفتند، احتمالاً به دو موج سهمگین یهودستیزی اشاره خواهند کرد. اولی آزار و اذیت هولناک یهودیان اروپای شرقی در دهه‌های 1880 و 1890 بود. دومین موج در دهه‌های 1930 و 1940 به راه افتاد که بر اثر آن دو‌سوم یهودیان اروپا به دست نازی‌ها کشته شدند. جاناتان فریدلند در مقاله‌ی خود درباره‌ی زندگی عاموس عوز، بزرگ‌ترین رمان‌نویس اسرائیلی که ماه گذشته از دنیا رفت، به استعاره‌ی مورد استفاده‌ی عوز اشاره می‌کند: یهودیان داشتند غرق می‌شدند، و دنبال تکه چوبی می‌گشتند که به آن بچسبند. فلسطین، که از دو هزار سال قبل میهن باستانی آنها به شمار می‌رفت، همان تکه چوب بود.

اما اگر نظر فلسطینی‌ها را بپرسید، احتمالاً به این واقعیت اشاره خواهند کرد که در سال 1897، بیش از نیم میلیون عرب، بادیه‌نشین و دروز در فلسطین زندگی می‌کردند. آنها خواهند گفت که 30 هزار یهودی‌ای که به فلسطین وارد شدند در واقع مهمان آنها بودند. ممکن است آنها به شما یادآوری کنند که تا سال 1935، تعداد یهودیان به یک چهارم از جمعیت فلسطین رسیده بود، و هر سال تعداد آنها 10 درصد افزایش می‌یافت. اعراب ساکن فلسطین احساس می‌کردند که آواره و در واقع از خانه‌ی خود رانده شده‌اند.

بی‌دلیل نبود که وقتی اسرائیل در 14 مه 1948 اعلام استقلال کرد-شش ماه پس از رأی مثبت سازمان ملل به تشکیل دو کشور مستقل یهودی و عربی-فردای آن روز پنج کشور عرب به اسرائیل حمله کردند. اسرائیل این جنگ را جنگ استقلال می‌داند و آن را جشن می‌گیرد اما فلسطینی‌ها از آن با عنوان متفاوتی یاد می‌کنند: «نکبت» یا مصیبت. آنها هرگز با ایجاد کشور اسرائیل موافقت نکردند.

Ynetnews 


آنها به پاکسازی نژادی عرب‌ها توسط یهودیان اسرائیلی در آن جنگ اشاره خواهند کرد، امری که در منابعی مثل کتاب آری شاویت، ارض موعود من، به طور مستند ثبت شده است. اشغال غیرقانونی اراضی فلسطینی‌ها و شهرک‌سازی در آنها از سال 1967 هم بر شکل‌گیری نظر فلسطینی‌ها تأثیر گذاشته است. با مشاهده‌ی این شهرک‌های غیرقانونی چه احساسی به فلسطینی‌های عادی دست می‌دهد؟ علاوه بر این، آنها احتمالاً به نقض حقوق انسانی خود اشاره خواهند کرد، امری که با مطالعه‌ی شرح‌حال دردناک فلسطینی‌های عادی که تحت اشغال زندگی می‌کنند، می‌توان به آن پی‌برد.

رهیافت مبتنی بر همدلی نه تنها این دو دیدگاه متفاوت را به رسمیت می‌شناسد بلکه تصدیق می‌کند که، در هر منازعه‌ای، هر دو طرف ممکن است که دیگر با شخص یا گروهی که احساس می‌کنند به آنها حمله کرده، همدلی نکنند. وقتی همدلی نکنید، در بهترین حالت، به دیگری اعتنا نمی‌کنید و صرفاً به منفعت شخصی خود می‌اندیشید، و، در بدترین حالت، سنگدل و بی‌رحم می‌شوید. در هنگام منازعه، هر طرفی از دیگری انسانیت‌زدایی می‌کند.

رهیافت‌های مبتنی بر همدلی، این حالت روان‌شناختی را با «انسانیت‌بخشی مجدد» به طرف دیگر «درمان» می‌کنند. هرچند همدلی باید دوطرفه باشد تا به صلح پایدار بینجامد اما به عقیده‌ی من، اسرائیلی‌ها باید پیشقدم شوند زیرا قوی‌ترند. به قول یک دوست فلسطینی‌ام، «همدلی کردن با کسی که با تفنگ بالای سرت ایستاده دشوار است.»

عوز اسرائیلی‌ای بود که هرگز از تلاش برای صلح با همسایگان فلسطینی‌اش دست برنداشت. چون رمان‌نویس بود، می‌توانست تصور کند که در ذهن دیگران چه می‌گذرد، و می‌توانست بفهمد که انگیزه‌ها و احساساتشان مبتنی بر چیست. او وقتی به منازعه‌ی میان فلسطینی‌ها و اسرائیلی‌ها می‌نگریست از این استعداد بهره می‌برد.

او از تعصب و جزم‌اندیشی هم حرف می‌زد، و می‌گفت که پادزهرش مصالحه، کنجکاوی و شوخ‌طبعی است. ضرورت مصالحه بدیهی است و نیازی به توضیح ندارد. کنجکاوی ما را تشویق می‌کند که سعی کنیم دیدگاه متفاوت دیگری را بفهمیم، و نه این که آن را نادرست بپنداریم و نادیده بگیریم. وقتی هر دو طرف فقط نظر خود را درست بشمارند بن‌بستی به وجود می‌آید که با شوخ‌طبعی می‌توان از آن بیرون رفت.

nbcnews.com


مثل بسیاری از رمان‌نویسان، عوز می‌دانست که یک رویداد واحد را می‌توان از دو منظر متفاوت دید و دو توصیف مختلف از آن ارائه داد-و هر دو نیز از دیدِ خود درست‌اند. او تصدیق می‌کرد که بر اثر این منازعه تعداد زیادی از فلسطینی‌ها کشته، زخمی و آواره شده‌اند. اما او در عین حال می‌دانست که بسیاری از خانواده‌های اسرائیلی هم اعضای خود را در نتیجه‌ی اقدامات خشونت‌بار در این مناقشه‌ی طولانی از دست داده‌اند. او به دنبال جایگزینی برای اعمال خشونت‌آمیز هر دو جامعه می‌گشت، جایگزینی که شاید امنیت فلسطینی‌ها و اسرائیلی‌ها را تأمین کند. او نسبت به این امر خوش‌بین بود که اسرائیلی‌های عادی رهیافت مبتنی بر همدلی را بپذیرند.

من با او در این خوش‌بینی شریک هستم زیرا نمونه‌های فزاینده‌ای از طرح‌های مردمی‌ای را دیده‌ام که می‌کوشند تا همدلی را میان اسرائیلی‌ها و فلسطینی‌ها احیا کنند. یکی از این طرح‌ها «حلقه‌ی والدین-محل تبادل‌نظر خانواده‌ها» است. من با دو زن به نام‌های سِهام و رابی که به کِیمبریج، محل زندگی‌ام، آمده بودند آشنا شدم. سهام فلسطینی است و برادرش به ضرب گلوله‌ی اسرائیلی‌ها کشته شده است. رابی اسرائیلی است و پسرش به ضرب گلوله‌ی فلسطینی‌ها به قتل رسیده است.

هر دو زن می‌توانستند در واکنش به غم و اندوه خود به احساسات کاملاً انسانیِ خشم و میل به انتقام میدان دهند. در عوض، اقدام شجاعانه و غیرمنتظره‌ای انجام دادند و، به کمک این طرح، دست دوستی به طرف کسی دراز کردند که از نظر سیاسی مخالف آنها بود. رابی به سهام، که او را نمی‌شناخت، تلفن زد و گفت: «تو برادرت را از دست دادی. من پسرم را از دست دادم. ما هر دو قربانی هستیم. هر دو درد شدیدِ از دست دادن عزیزی را احساس می‌کنیم. فقط می‌خواستم بگویم که خیلی متأسف‌ام که داری رنج می‌کشی. بیا همدیگر را ببینیم.» این دو زن با هم گریه کردند، حرف زدند، به یکدیگر گوش دادند و یاد گرفتند که به هم اعتماد کنند، و دارند نشان می‌دهند که همدلی چطور می‌تواند چرخه‌ی خشونت را از بین ببرد.

هرچند این همچون قطره‌ای در بیابان است اما نشان می‌دهد که چطور ممکن است که بذرهای نحیف صلح جوانه بزند. همدلی اقدامی ضروری برای بازسازی اعتماد است و این امکان را فراهم می‌کند تا اقدامات دشوار بعدی، از همه مهم‌تر، بحث درباره‌ی امنیت متقابل و استقلال اسرائیلی‌ها و فلسطینی‌ها، را انجام دهیم.

عوز یکی از اسرائیلی‌های نامداری بود که برای دفاع از کشورش جنگید. عمری تجربه به عوز و همتایانش آموخت که رهیافت‌های نظامی، خشونت را افزایش می‌دهد. در نتیجه، آنها به رهیافت‌های مبتنی بر همدلی روی آوردند. بسیاری می‌گفتند که به احتمال قوی عاموس عوز نامزد جایزه‌ی نوبل ادبیات بوده است اما او به همان اندازه می‌توانسته نامزد جایزه‌ی نوبل صلح بوده باشد.

 

برگردان: عرفان ثابتی


سایمون بارون-کوهن مدیر «مرکز پژوهش درباره‌ی اوتیسم» در دانشگاه کیمبریج در بریتانیا و نویسنده‌ی کتاب ناهمدلی است. آن‌چه خواندید برگردان این نوشته‌ی او با عنوان اصلی زیر است:

 Simon Baron-Cohen, ‘Only empathy can break the cycle of violence in Israel-Palestine’, The Guardian, 22 January 2019.