تاریخ انتشار: 
1401/05/13

فمینیست‌هایی از پایین‌ترین کاست‌های هند: تلاش برای دیده شدن

اِوا‌ماریا هارتمن

فدراسیون سازمان دالیت ماهلیا در سال ۱۹۴۲ که یک واقعه مهم در پیشبرد حقوق دالیت‌ها در هند به‌شمار می‌آید. شخص وسط عکس بهیمراو رامجی آمبدکار (B. R. Ambedkar) حقوقدان برجسته هندی است که برای حقوق گروه‌های محروم از جمله دالیت تلاش‌های زیادی کرد. (Source: Gauri Lankesh News)

دالیت‌ها در هند پایین‌ترین کاست به شمار می‌روند. کاست‌های بالاتر، بر پایه‌ی آموزه‌های دینیِ هندو، دالیت‌ها را نجس می‌شمارند. گرچه قانون اساسی جمهوری هند تبعیض کاستی را ملغی کرده است، این تبعیض‌ها هنوز بهقوت اِعمال می‌شوند و خصوصاً در سال‌های اخیر، با قدرتگرفتن حزب بهاراتیا جاناتا بهرهبری ناراندنا مودی که گرایش‌های شدید هندویی دارد، وضع برای دالیت‌ها نیز دشوار شده است. بی‌نیاز از گفتن است که تبعیض کاستی وقتی بر تبعیض جنسیتی می‌نشیند، چگونه ستمی مضاعف را به همراه می‌آورد. اِوا‌ماریا هارتمن، استاد انسان‌شناسی اجتماعی در دانشگاه استکهلم که درخصوص زنان دالیت تحقیق می‌کند، نگاهی دارد به سیر تحولات فعالیت‌های فمینیست‌های دالیت در یک قرن اخیر.

 

از جنبش زنان دالیت تا فمینیسم دالیت: از دهه‌ی ۱۹۲۰ تا ۱۹۶۰

دهه‌ی ۱۹۲۰ در هند دهه‌ی تحول بود؛ هم ملی‌گرایان هندو و حزب کنگره‌ی هند در این دهه برآمدند و هم نخستین جنبش‌های دالیت‌ها در قرن بیستم پا گرفت. دالیت‌ها در قرن نوزدهم نیز شورش‌ها و جنبش‌هایی کردند اما این بار جنبش آنها با حرکت باقی طبقات برای کسب استقلال همراه شده بود. دالیت‌ها اساساً در پی برچیدن نظام کاستی بودند که موقعیت فرودست آنها را تثبیت و از حقوق اجتماعی عادی محرومشان می‌کرد. جنبش دالیت‌ها با ظهور رهبری دکتر بیمو رائو امبدکار انسجام ملی گرفت و به جنبشی ملی علیه نظام کاستی تبدیل شد. بنای این جنبش بر نفی نجس‌شمرده‌شدن از سوی اکثریت هندو بود. زنان دالیت نیز بخشی از این جنبش رادیکال بودند و هم‌دوش مردان علیه ایدئولوژی هندویی برخاسته بودند که آنان را ناپاکانی پست می‌شمرد. در این دوره فمینیست‌های دالیت به‌لحاظ سیاسی به «فدراسیون طبقات ستمدیده» وابسته بودند که امبدکار رهبری‌اش می‌کرد. البته جنبش زنان قدیمی‌تری در هند وجود داشت که سابقه‌اش به قرن نوزدهم می‌رسید و در این دوره نیز از نظر سیاسی به گاندی و حزب ملی‌گرای کنگره پیوسته بود؛ این همان جنبشی است که عمده‌ی ارجاعات به سابقه‌ی فمینیسم هندی، به آن است. ظهور این فمینیسم هندی، با ملی‌گرایی ممزوج بود. این فمینیست‌ها برای بیان منویات خود، از نمادهای هندویی و اصطلاحات سنسکریت، زبان مقدس آیین‌های هندو که در روزمره تکلم نمی‌شود، استفاده می‌کردند. زنان دالیت منتقد این رویه و تکیه‌ی فمینیست‌های هندو بر مضامین و نمادهای دینی بودند؛ هرچه بود، فرودستی دالیت‌ها در همین دین تثبیت شده بود. بعدها دالیت‌ها این فمینیسم را «فمینیسم برهمنی» خواندند (اشاره به کاست روحانی برهمنان که بالاترین کاست هندو و مرجع تفسیر دینی است و مقوم آیین هندو) تا نشان دهند که این «فمینیسم» نمی‌تواند نماینده‌ی همه‌ی فمینیست‌های هندی باشد.

وقتی هند به استقلال رسید، امبدکار وزیر دادگستری و مسئول کمیته‌ای شد که کارش تدوین قانون اساسی هند بود. با تدوین قانون اساسی جمهوری هند که کاست را نفی می‌کرد و با تصویب قوانینی که از دهه‌ی ۱۹۵۰ تبعیض کاستی را جرم می‌انگاشت، فعالان جنبش دالیت اعتماد قابل‌ملاحظه‌ای به دولت هند پیدا کردند. اما تناقض این بود که به‌رغم چنین قوانینی، تبعیض اجتماعی و اقتصادی در حق دالیت‌ها باز هم وسیعاً اِعمال می‌شد. این تبعیض‌ها باعث بیکاری گسترده در میان دالیت‌ها می‌شد و همین بیکاری و فقر موجب شد که دالیت‌ها از جمله جمعیت‌های بزرگ مهاجر از هند باشند.

 

زنان دالیت در ادبیات و سیاست: از دهه‌ی ۱۹۷۰ تا ۱۹۸۰

دو دهه پس از استقلال، تغییرات مثبتی که دالیت‌ها انتظارش را می‌کشیدند، محقق نشد و این مایه‌ی سرخوردگی وسیعشان گشت. تبعیض در شهر و روستا علیه دالیت‌ها اِعمال می‌شد و پلیس و نظام قضایی هم اعتمادشان را جلب نمی‌کرد و به‌این‌ترتیب، همچنان اغلب در مناطقی جدا از دیگران و اکثراً در مسکن‌هایی بسیار محقر می‌زیستند. به همین ترتیب، چون نجس شمرده می‌شدند، حق استفاده از منابع آب روستاهایشان را نداشتند و اگر سر کار می‌رفتند، کارفرمایان اغلب دستمزدی زیر حداقل حقوق به آنها می‌دادند. پس از استقلال نیز باز این فقر بود که در میان دالیت‌ها بازتولید شد.

متأثر از این شرایط و با الهام از امبدکار، جنبش‌های دیگری در دهه‌ی ۱۹۷۰ به راه افتاد: از جمله «پلنگان دالیت»؛ سازمانی که با تبعیض مبارزه می‌کرد و چشم به جنبش ضدنژادپرستی «پلنگان سیاه» داشت، و نیز «جنبش ادبی دالیت»، متشکل از نویسندگانی که تجربه‌ی زندگی دالیتی را روایت می‌کردند. جنبش پلنگان دالیت رادیکال بود؛ می‌گفت نظام حقوقی موجود تمام آرزوهای دالیت‌ها را خاکستر کرده است و راهی جز انقلاب برای تغییر اوضاع نمانده است.

 فمینیست‌های دالیت تا جایی که توان و امکان‌ها اجازه داده است، در طی مبارزات صدساله‌ی خود از ابتدای قرن بیستم تاکنون برای حضور و تأثیر در ساحت‌های مختلف ملی و بین‌المللی کوشیده‌اند.

در همین زمان بود که زنان دالیت هم به بیان تجربیات خود در تمایز با زنان هندو و مردان دالیت پرداختند. از دهه‌ی ۱۹۸۰ بسیاری از شبکه‌های زنان دالیت شروع به سازمان‌دهی مستقل از مردان کردند. در نیمه‌ی دوم دهه‌ی ۱۹۸۰ زنان دالیت فعالیت‌هایشان را در ابعاد ملی هماهنگ کردند و در سال ۱۹۸۷ نخستین «کنگره‌ی ملی زنان دالیت» را در بنگلور و با حضور دویست فعال زن از جنوب و همچنین شمال هند برگزار کردند. این سرآغاز راهی بود که در سال ۱۹۹۵ به برپایی «فدراسیون ملی زنان دالیت» انجامید. در همین سال در ایالت اوتار پرادشِ هند، مایاواتی، رهبر حزب باهوجان ساماج («حزب جنبش اکثریت»)، به‌عنوان نخستین سروزیر انتخاب شد. او نخستین زن دالیتی بود که در ایالتی از هند به مقام سروزیری می‌رسید. حزب باهوجان ساماج حزبی از طبقات فرودست هند بود که در سال ۱۹۸۴ به‌رهبری کانشی رام در سال‌مرگ امبدکار تأسیس شده بود و خود را ملهم از او می‌دانست. انتخاب مایاواتی که بسیار نمادین بود، زنان دالیت را از نادیدگیِ محضِ دالیت‌بودن و زن‌بودنِ توأمان به بالاترین عرصه‌های حیات سیاسی کشاند.

 

دهه‌ی ۱۹۹۰: فمینیسم دالیت و سازمان ملل متحد

در دهه‌ی ۱۹۹۰ با اِعمال مقررات تبعیض مثبت به نفع طبقات فرودست هند از جمله دالیت‌ها، آنها توانسته بودند به موقعیت‌های اقتصادی و اجتماعی بهتری، خصوصاً از طریق استخدام‌شدن در بخش‌های دولتی، دست یابند. با وجود این، خصوصی‌سازی روزافزون بانک‌ها، بهداشت و آموزش باعث شد که بسیاری از موقعیت‌ها، خصوصاً آموزش باکیفیت، از دسترس دالیت‌ها دور بماند. در همین دهه گونه‌هایی از فعالیت‌ گروه‌های دالیت در ابعاد بین‌المللی شکل گرفت. مشخصاً گروه‌هایی از دالیت‌ها با جنبش‌های ضدجهانی‌سازی و دخالت بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول همراه شدند. از سوی دیگر، فمینیست‌های دالیت به همکاری با نهادهای سازمان ملل و سازمان‌های مردم‌نهاد (سمن) بین‌المللی چون «جنبش بین‌المللی علیه همه‌ی اقسام تبعیض و نژادپرستی» پرداختند؛ سازمانی بین‌المللی که توسط جمعیت بوراکومین ژاپن که قبلاً نجس شمرده می‌شدند، تأسیس شده بود. این همکاری‌های بین‌المللی که عمدتاً برای پیگیری وضع حقوق‌بشری دالیت‌ها و شکایت علیه اجحاف پلیس و دستگاه قضایی در قبال آنها صورت می‌گرفت، هم‌زمان بود با دوران رونق سمن‌ها در جهان و البته در هند. از دهه‌ی ۱۹۸۰ هند نیز شاهد افزایش قابل‌توجه شمار سازمان‌های مردم‌نهاد بود و این البته خود امری مورد مناقشه‌ی فعالان و محققان بود چراکه سمن‌ها را نوعی تخصصی‌شدن و ازشورافتادن فعالیت‌هایی می‌دیدند که باید در قالب جنبش‌های اجتماعی و با مشارکت بیشتر و برابرتر مردمی پیش می‌رفت. چنان‌که هارتمن از آرونداتی روی، نویسنده‌ی فمینیست و چپ‌گرای مشهور هند، نقل می‌کند:

«در آن زمان دولت هند برای برآوردن الزامات تعدیل ساختاری، از سرمایه‌گذاری بر توسعه‌ی روستایی، کشاورزی، انرژی، حملونقل و بهداشت عمومی می‌کاست. همینکه دولت از نقش‌های سنتی خود کناره می‌گرفت، سمن‌ها به کار در این حیطه‌ها می‌پرداختند. تفاوت البته این است که بودجه‌ای که در اختیار سمن‌ها است، کسری از کسورات مخارج عمومی است.»

خود هارتمن می‌گوید مطالعات و مشاهداتش درخصوص فمینیست‌های دالیتی که به کار با نهادهای سازمان ملل می‌پرداختند، نشان از تغییر قابل‌توجه گفتارشان قبل و بعد از این همکاری‌ها دارد: تا پیش از آن، گفتار آنها متمرکز بر بحث درخصوص نخبگان اقتصادی و سیاسی هند، سلسله‌مراتب کاستی و پدرسالارانه و دولت هند بود. وقتی به همکاری با سازمان ملل پرداختند، عمده‌ی مباحثشان راجع به «حقوق بشر» بود و بر «زنان فقیر» و «امکانات» کمک به آنان، مانند فراهم‌کردن وام‌های خُرد، متمرکز شده بودند.

در چهارمین کنفرانس زنان سازمان ملل در پکن که در سال ۱۹۹۵ برگزار شد، زنان دالیت حضور پررنگی داشتند. در این کنفرانس زنان متعددی از جنوب هند برای نخستین بار همدیگر را دیدند و این آغاز همکاری مشترکشان بود. کنفرانس پکن همچنین موقعیتی برای ملاقات و آغاز همکاری اعضای فدراسیون زنان دالیت هند با «سازمان فمینیست‌های دالیت» نپال بود. نپال تنها کشوری است که مذهب رسمی‌اش هندو است و تبعیض کاستی و دینی هم در آن به‌شدت جریان دارد. در چهارچوب همکاری با سازمان ملل بود که بحث بر سر رفع تبعیض کاستی در هند به مبحثی «حقوقبشری» تبدیل شد و همین امر، انتقادات فراوانی را برانگیخت چراکه دالیت‌های منتقد معتقد بودند حقوقبشریشدن این بحث نوعی سیاست‌زدایی از آن است. هارتمن این تحول را بخشی از چرخش جهانی نئولیبرال به‌سمت گفتار حقوق بشر می‌داند که پس از شروع همکاری سازمان ملل و بانک جهانی رخ داد. هارتمن معتقد است که تجربه‌ی زنان دالیت در همکاری با سازمان ملل یکی از مصادیق جهانی ناکامی فمینیست‌ها پس از چندین دور برگزاری کنفرانس‌های جهانی زنان توسط این سازمان است چراکه از نظر او و برخی دیگر از منتقدان، هیچ تغییر اساسی‌ای در وضع زنان پس از اِعمال برنامه‌های سازمان ملل رخ نداده است و این خصوصاً راجع به زنان دالیت هم مصداق دارد. هارتمن می‌گوید که تغییر گفتار از تمرکز بر تبعیض کاستی به توجه دولت هند به «زنان فقیر» و فراهم‌کردن «امکانات» برای آنها به هیچ نتیجه‌ی ملموسی نینجامیده است و «سمنی‌شدن» جنبش در این سال‌ها که از نظر او عارضه‌ای نئولیبرال است، بیشتر بار مسئولیت را از گرده‌ی دولت برداشت تا دولت را ملزم به انجام وظایفش کند.

 

دهه‌ی ۲۰۰۰: فمینیسم دالیت و جنبش عدالت جهانی

در ابتدای قرن حاضر نومیدی از سازمان ملل در میان فمینیست‌های دالیت آشکار بود و آنها به‌دنبال برنامه‌های جایگزین بودند. وقتی گردهمایی‌های سالیانه‌ی «سخنگاه اجتماعی جهانی» در ابتدای قرن بیست‌ویکم از برزیل آغاز به فعالیت کرد، فمینیست‌های دالیت نیز نقش فعالی در آن داشتند. چهارچوب این جنبش به دولت‌ها، احزاب و سازمان‌های مسلح راه نمی‌دهد و در عوض افراد و گروه‌ها می‌توانند عقایدشان را در موضوعات مختلف در آن بیان کنند اما کسی نمی‌تواند نماینده‌ یا سخن‌گوی این سخنگاه باشد. فمینیست‌های دالیت که با «جنبش بین‌المللی علیه همه‌ی اقسام تبعیض و نژادپرستی» همکاری می‌کردند، از سازمان ملل به سخنگاه اجتماعی رو آوردند تا در جمع غیردولتی آنجا سخنانشان را به مستمعینی از سرتاسر جهان بگویند؛ مستمعینی که مانند خودشان از منابع قدرت دور بودند. حضور در این سخنگاه‌ها که نخستینش در سال ۲۰۰۱ برگزار شد، زنان دالیت را به حضور در «جنبش عدالت جهانی» سوق داد که شبکه‌ای جهانی متشکل از گروه‌های مختلف خواهان عدالت و برابری از سرتاسر دنیاست. چهار سال بعد که سخنگاه در مومبای هند با حضور ۱۲۵هزار نفر برگزار شد، فمینیست‌های دالیت وجهه‌ی قابل‌توجهی در میان فعالان شرکت‌کننده در آن از سرتاسر جهان به دست آوردند و در دنباله‌ی تلاش فمینیست‌های برزیلی، توانستند گفتار فمینیستی را نیز به یکی از ارکان اصلی گفتارهای این سخنگاه تبدیل کنند.

هنوز گروه‌های قابل‌توجهی از فمینیست‌های دالیت در چهارچوب‌ نهادهای سازمان ملل فعال‌اند اما هارتمن معتقد است که پیوستن گروه‌هایی از فمینیست‌های دالیت به سخنگاه اجتماعی جهانی و جنبش عدالت جهانی که بدیل‌هایی غیردولتی و رادیکال برای نهادهای بین‌المللی مستقر هستند، به زنان دالیت نوعی فرصت بی‌سابقه برای دیده‌شدن داده است. می‌توان گفت که فمینیست‌های دالیت تا جایی که توان و امکان‌ها اجازه داده است، در طی مبارزات صدساله‌ی خود از ابتدای قرن بیستم تاکنون برای حضور و تأثیر در ساحت‌های مختلف ملی و بین‌المللی کوشیده‌اند.

 

تلخیص و گزارش: شهرزاد نوع‌دوست


اِوا‌ماریا هارتمن استاد مردم‌شناسی اجتماعی در دانشگاه استکهلم است. این گزارش مختصری است از منبع زیر:

Hardtmann, Eva-Maria. “Transnational Dalit Feminists In Between the Indian State, the UN and the Global Justice Movement.” Social Movements and the State in India. Nielsen K., Nilsen A. (eds.) Palgrave Macmillan, London, 2016. 75-92.