تاریخ انتشار: 
1401/06/26

آیا شبکه‌های اجتماعی می‌توانند روند جنگ را تغییر دهند؟

الکس فون تونزلمان

همچنان که تهاجم روسیه به اوکراین در جریان است، حضور فراگیر شبکه‌های اجتماعی در بستر آن چشمگیر بوده است. علاوه بر جنگ اطلاعات میان دولت‌ها، ارتش‌ها و نهادهای درگیر، و گزارش‌های روزنامه‌نگاران معتبر، اکنون امکانات نامحدودی برای افراد عادیِ درگیر این وقایع وجود دارد تا تجربه‌های خود را با دیگران در میان گذارند. شهادت‌های دست اول و عکس‌ها از جنایت‌هایی مانند بوچا و ماریوپول می‌تواند بهطور زنده در پیام‌خوان‌های ما در شبکه‌های اجتماعی ظاهر شود و به شکلی نامتجانس در کنار میم‌های پرطرفدار این شبکه‌ها و ویدیوهای گربه‌ها جا بگیرد.

این سیل اطلاعات غربال‌نشده (یا بسیار اندک غربال شده) کاملاً بی‌واسطه و مستمر است و بی‌تردید بر میزان دلمشغولیِ افراد مختلف از گوشه و کنار جهان به وقایع چشمگیر جاری که عموماً دور از آنها اتفاق می‌افتد، تأثیر دارد. اما آیا امکان دارد که این پیام‌‌های شبکه‌های اجتماعی بر روند خود جنگ نیز تأثیر بگذارند؟

در سه دهه‌ی گذشته انقلاب در فناوری، تجارب و تعاملات انسان‌ها را بیش از پیش به هم پیوند زده است. حدود دو سوم از جمعیت جهان یعنی حدود ۴/۹ میلیارد نفر اکنون به اینترنت دسترسی دارند (عددی که در دوران بیماری جهان‌گیر کرونا به‌طرز قابل توجهی افزایش داشته و حدود ۸۰۰میلیون کاربر جدید را به اینترنت افزوده است). در حدود ۴/۴ تا ۴/۶ میلیارد نفر از این افراد، از شبکه‌های اجتماعی مانند فیسبوک، یوتیوب، اینستاگرام، تیک‌تاک و توئیتر استفاده می‌کنند.

کاربران شبکه‌های اجتماعی تنها شاهد وقوع این وقایع به‌طور زنده نیستند؛ بلکه نسبت به آنها واکنش نشان می‌دهند و با آنها تعامل می‌کنند. حرکت‌هایی چون درج پرچم اوکراین در نام کاربریِ خود ممکن است تنها نمادین باشد، اما وقتی کاربران به‌طور آنلاین بر سیاستمداران فشار می‌آورند، برای اهداف خود پول می‌دهند و حتی خانه‌های خود را در اختیار پناه‌جویان قرار می‌دهند، مشارکتشان در جنگ نتایجی در پی دارد که به جهان مجازی محدود نیست. به نظر می‌رسد که نیروهای مهاجم روسیه از امکانات بالقوه‌ی موجود در شبکه‌های اجتماعی آگاهاند: شبکه‌های ارتباطی موبایل در اوکراین را هدف گرفته‌اند، در ۱۱ مارس مرکز رسانه‌ای کیف‌استار را در اوکتیرکا هدف موشک قرار دادند و بنا به گزارش‌ها در ماریوپل نیز سعی کردند تا زیرساخت‌های ارتباطی را ویران کنند.

ظهور شبکه‌های اجتماعی نخستین نوآوری بشری نیست که برداشتِ ما را از جنگ دچار تحول کرده است. در دو قرن گذشته، پیشرفت‌ها در صنعت ارتباطات همواره کسانی را که در جنگ مشارکت ندارند، بیش از پیش در تماس با آن قرار داده است. در سال ۱۸۵۵، در نزدیکی محل جنگ کنونی در اوکراین، جنگ کریمه برای نخستین بار به‌طور سیستماتیک عکس‌برداری شد. (در گذشته چند عکس سیاه و سفید از جنگ‌های مکزیک و آمریکا در سالهای ۱۸۴۶ تا ۱۸۶۸ گرفته شده بود، اما آن عکس‌ها قابل مقایسه با ثبت کامل و جامع جنگ کریمه نبود). راجر فنتون، عکاس بریتانیایی، صدها عکس از نبردگاه‌ها، لشگرها و ویرانیِ بعد از جنگ گرفت. برخلاف کاربرانِ تلفن‌های همراه که امروزه می‌توانند به‌طور زنده تصاویری را ثبت و منتشر کنند، او هرگز نتوانست عکسی از صحنه‌های زنده‌ی جنگ بگیرد: زمان لازم برای گرفتن هر عکس دستکم ۲۰ ثانیه بود. عکس‌های او روند جنگ را تغییر ندادند اما به افزایش آگاهی درباره‌ی نیازهای سربازان زخمی که به خانه برمی‌گشتند یاری رساند و به غیرنظامیان کمک کرد تا فهم کامل‌تری نسبت به گذشته از میدان جنگ به دست آورند. بعضی تصویر فتون از لرد بالگونی را نخستین عکس از موج‌گرفتگی در جنگ می‌دانند. این تصویر با تصاویر رؤیا‌پردازانه‌ از مردان نظامی که مردم به آن عادت داشتند، تضادی خیره‌کننده داشت.

در دهه‌ی ۱۹۶۰، جنگ در ویتنام را نخستین «جنگ تلویزیونی» توصیف کردند و فیلم‌های جنگ هر شب در سراسر آمریکا پخش می‌شد. 

در جنگ جهانی اول، سینما رسانه‌ی جدیدی را فراهم کرد. در اوت ۱۹۱۶، وزارت جنگ بریتانیا یک فیلم کامل با عنوان جنگ سُوم (The Battle of the Somme) منتشر کرد و در آن تصاویر مستند را با بازسازی‌های سینمایی در هم آمیخت. این فیلم موفقیت فوق‌العاده‌ای کسب کرد: در چند هفته‌ی اول نمایش، بیست میلیون نفر آن را تماشا کردند. اما در ارتباط با تصاویر صریح و بی‌پرده از کشتار، و اینکه آیا نشان دادن آنها جنگ را به شکلی از تفریح هراس‌انگیز تبدیل می‌کند، نگرانی‌های گسترده‌ای را به وجود آورد. در آن زمان نشریه‌ی منچستر گاردین درباره‌ی تصاویر تشویش‌آور چنین نوشت: «این معنای واقعی جنگ است، و کار درستی است که مردم ما ناچار شوند هراس آن را احساس کنند و بفهمند که جنگ تنها بازیِ پرهیجانی نیست که در روزنامه‌ها جریان دارد.» امروز نیز در شبکه‌های اجتماعی استدلال‌های مشابهی درباره‌ی تصاویر و فیلم‌های بی‌پرده و صریح مطرح می‌شود.

در دهه‌ی ۱۹۶۰، جنگ در ویتنام را نخستین «جنگ تلویزیونی» توصیف کردند و فیلم‌های جنگ هر شب در سراسر آمریکا پخش می‌شد. هنوز میان تاریخ‌دانان توافقی وجود ندارد که چقدر این موضوع بر افکار عمومی تأثیر گذاشت. در فوریه‌ی ۱۹۶۸ اندکی پس از حمله‌ی تِت (Tet)، والتر کرونکایت، مجری شبکه‌ی تلویزیونی سی‌بی‌اس، با حالتی اندوهگین به مخاطبان گفت که «پای ما در گل گیر کرده است». می‌گویند که رئیس‌جمهور وقت آمریکا، لیندون بی. جانسون، اظهار داشته بود: «اگر کرونکایت را از دست داده باشم، تمام ایالت‌های مرکزی آمریکا را از دست داده‌ام». چند هفتهی بعد، او اعلام کرد که دیگر نامزد ریاست جمهوری نخواهد شد. عوامل بسیاری در تغییر افکار عمومی آمریکایی‌ها علیه جنگ نقش داشت، اما ارزیابی معتدل کرونکایت ظاهراً بر رئیس‌جمهور تأثیر مهمی داشته است.

جنگ اوکراین نخستین جنگی نیست که در دوران شبکه‌های اجتماعی اتفاق افتاده است. بیش از یک دهه‌ی قبل، سلسله‌ای از ناآرامی‌های اجتماعیِ موسوم به بهار عربی تا حدی به لطف سرعت و کاراییِ ارتباطات آنلاین گسترش یافت. بنابر گزارش‌ها مردی مصری چنان تحت تأثیر نقش شبکه‌های اجتماعی قرار گرفته بود که نام دختر اول خود را «فیسبوک جمال ابراهیم» گذاشت. بعد از آن واقعه، جنگ در سوریه را نیز جنگی دانسته‌اند که بیشترین تأثیر را از شبکه‌های اجتماعی گرفته، یعنی دستکم تا پیش از جنگ اوکراین.

هرگونه فناوریِ تازه‌ی ارتباطات مناقشاتی را درباره‌ی اخلاقیات و مشروعیت انتشار اطلاعات درباره‌ی جنگ به راه می‌اندازد. در مشهورترین عکس فنتون از کریمه، دشت سایه‌ی مرگ، به نظر می‌رسد که توپ‌ها به میان راه آورده شده‌اند تا ترکیب مؤثر‌تری به عکس بدهند. سابقه‌ی استفاده از پروپاگاندا از سوی طرفین جنگ به دوران باستان می‌رسد و شبکه‌های اجتماعی تنها آخرین محمل این کار هستند. اما این شبکه‌ها تغییرات مهمی در این ماجرا ایجاد کرده‌اند. از جمله سرعت و حجم بالای انتقال اطلاعات است. این به نوبه‌ی خود نیاز به ضد‌پروپاگاندای سریع و جامع را به وجود آورده است: اطلاعاتی که شاید درست باشد اما برای طرفِ خودی آسیب‌زاست، باید قبل از آنکه مقبولیت یابد، مشروعیت‌زدایی شود. ترویج‌گران آنلاین روس در شبکه‌های اجتماعی مثل تلگرام به هر شاهدی از جنایت‌های جنگ بلافاصله واکنش نشان می‌دهند و آن را ساختگی اعلام می‌کنند یا مسئولیت آن را به گردن اوکراینی‌ها می‌اندازند.

اطلاعات در زمان جنگ به هر شکلی که انتقال یابد می‌تواند بر تصمیمات واسطه‌های قدرت اثر بگذارد و افکار عمومی را در سطح ملی (یا بینالمللی) تغییر دهد. این وضعیت می‌تواند روحیه‌ی نظامیان و غیرنظامیانی را که در میانه‌ی جنگ گرفتار شده‌اند بالا یا پایین ببرد. برتریِ شبکه‌های اجتماعی نسبت به فناوری‌های قبلی این است که سرعت انتقال اطلاعات و جمعیت مخاطبان را بهشدت افزایش می‌دهد و به افراد اجازه می‌دهد که برداشت خود از وقایع را بیان کنند، برداشتی که ممکن است بهتر یا بدتر از واقعیت باشد. وقتی به خودِ جریان جنگ می‌پردازیم، همیشه تصاویر گویاتر از اطلاعات هستند، فارغ از اینکه اطلاعات با چه سرعت و حجم زیادی انتقال یابد. نتیجه‌ی یک جنگ ممکن است به دلایل مختلف مانند توانمندی فرماندهان یا سپاهیان، منابع مادی، امکانات نقل و انتقال، آب و هوا یا حتی تصادفات، تغییر کند. همان‌طور که نسل‌های متوالی از مروجان پروپاگاند‌ا بهخوبی دریافته‌اند، واقعیت‌های عملی در میدان جنگ ممکن است در نهایت حتی سنجیده‌ترین روایت‌های ساخته‌شده را از هم بگسلد.

 

برگردان: پویا موحد


الکس فون تونزلمان تاریخ‌دان و نویسنده‌ی کتاب بت‌های سرنگون‌شده: دوازده‌ مجسمه‌ی تاریخ‌ساز (۲۰۲۱) است. آنچه خواندید برگردان این نوشته با عنوان اصلیِ زیر است:

Alex von Tunzelmann, ‘The big idea: can social media change the course of war?’, The Guardian, 25 April 2022.