12 سپتامبر 2025

زنان داستان‌نویس عرب، راوی تاریخ مردم‌محور جنگ و ظلم و تبعیض

فرناز سیفی

فاطمه مرنیسی، جامعه‌شناس و نویسنده‌ی اثرگذار مراکشی، در مقاله‌ی معروف «نوشتن بهتر از جراحی کشیدن پوست است» تأکید می‌کند که تنها راه واقعی زنان عرب برای جوان و زنده ماندن، نوشتن است. مرنیسی در بخشی از این مقاله نوشت: «بنویسید تا جوان بمانید. از همین فردا شروع کنید. کرم مرطوب‌کننده را دور بیندازید. ساعتی زودتر از خواب بیدار شوید، مدادی را در دست بگیرید و جلوی کاغذی بنشینید و صبورانه شروع کنید. ناگهان اتفاق می‌افتد. صفحه‌ی کاغذْ جلوی چشمانتان جان می‌گیرد، مغزتان به کار می‌افتد، بدنتان سرشار از انرژی می‌شود و افکارتان پیش می‌رود. نوشتن بهترین درمان هر درد و بحران و هر چین و چروکی است. تنها کاری که از نوشتن برنمی‌آید، جلوگیری از سفید شدن مو است. برای آن باید حنا به سر بگذارید. یاد بگیرید که روزی یک ساعت بنویسید. هر چیزی که به فکرتان می‌رسد. حتی می‌توانید به اداره‌ی برق نامه بنویسید و بگویید چراغ برق روبه‌روی خانه‌تان سوخته است. نمی‌توانید تصور کنید که نوشتن چه تأثیری بر پوستتان خواهد گذاشت: چین و چروک‌های کنار لب‌هایتان و اخم بین ابروها کم‌کم از بین خواهد رفت؛ چشم‌هایتان بازتر خواهد شد و آرامشی درونی به سراغتان خواهد آمد. 

در کشورهای عربی، نوشتن ارزان‌ترین و عمیق‌ترین نوع کشیدن پوست صورت است. در این کشورها همه‌چیز، از نظام‌های سیاسی تا آلودگی‌های ایدئولوژیک و اقتصاد فاسد، دست به دست هم می‌دهد تا زنان را خیلی زودتر از موعد پیر کند. هفته‌ای یک‌بار به زنان شوک عصبی وارد می‌کنند و ماهی یک‌بار عامل سکته‌ی قلبیِ زن می‌شوند. همه دست در دست هم کاری می‌کنند که موهای زن از ۲۵ سالگی سفید می‌شود و بعد از بیست سالگی، هر سال چند چین و چروک به چین‌های صورتش اضافه می‌شود … باید باور کنیم که آنچه ما زنان می‌نویسیم، مهم است و هرقدر هم که خود را شکننده و آسیب‌پذیر بدانیم، باید باور کنیم که در درونمان شعله‌ای فروزان است که می‌ارزد به آن بنگریم. اگر می‌خواهید آدم‌ها دیگر هیولا نباشند و به محض اینکه دهانتان را باز می‌کنید تا حرفی جالب و نکته‌ای منحصربه‌فرد را به زبان بیاورید، به شما حمله نکنند، باید یاد بگیرید که مثل مشت‌زن‌ها رفتار کنید. سال‌ها طول کشید تا این را یاد گرفتم.» 

 

در این مقاله به معرفی پنج زن عرب می‌پردازم که به نوشتن پناه بردند و به صدای درد و رنج دیگر زنان تبدیل شدند. 

***

فادیه فقیر، نوشتن برای جلوگیری از دیوانه شدن 

«من شروع به نوشتن کردم، چون تنها مانع دیوانه ‌شدنم بود. و شاید راهی بود برای اینکه با پسرم حرف بزنم. نوشتن برای من، همچون نوشتن نامه‌ای طولانی به اوست.»

فادیه فقیر، نویسنده‌ی اردنی، می‌گوید زمانی ساختار خانواده در جهان عرب، مردسالاری، سیاست ورشکسته‌ی بی‌اخلاق، درد و رنج میلیون‌ها نفر از مردم خاورمیانه و شمال آفریقا و سرکوب زنان، او را در آستانه‌ی دیوانه شدن قرار داده بود. او هم مثل بسیاری از دیگر زنان برای اینکه مبادا دیوانه شود، قلم و کاغذی برداشت و شروع به نوشتن کرد و خیلی زود فهمید که حالا نویسنده است. او یکی از اولین زنان نویسنده‌ی جهان عرب است که شروع به نوشتن به زبان انگلیسی کرد تا عده‌ی بیشتری را با قصه‌های مردم خاورمیانه آشنا کند. 

فقیر در سال ۱۹۸۷ میلادی، رمان تحسین‌شده‌ی نیسانیت را منتشر کرد؛ واژه‌ی نیسانیت در عربی به معنای گونه‌ای از گل شقایق تاجدار است که هم گل ملی سوریه است و هم در جهان عرب نماد استقامت، امید و نجات یافتن به شمار می‌رود. نیسانیت هم‌زمان نام بزرگ‌ترین شهرک مسکونی اسرائیلی در اراضی اشغالی نوار غزه و نماد اشغال و ظلم اسرائیل است. انتخاب هوشمندانه‌ی این نام برای کتاب تحسین بسیاری را برانگیخت. در سراسر رمان، هر دو معنای این واژه‌‌ی عربی، درهم‌تنیده و معنادارتر از همیشه می‌شوند. نیسانیت روایت دو شخصیت اصلی در دو کشور مختلف خاورمیانه است که هرگز نامشان را نمی‌فهمیم. یکی از این دو نفر، دختر جوانی است که پدرش به علت فعالیت‌های سیاسی‌ زندانی شده، و دیگری شبه‌نظامی‌ای است که توسط اسرائیل بازداشت شده است. دیگر شخصیت مهم داستان، دیوید، بازجویی اسرائیلی است که از هولوکاست نجات یافته و هر روز پشت میز بازجویی با احساس شرم و گناه دست‌وپنجه نرم می‌کند. این رمان، بسان قصیده‌‌ای تلخ درباره‌ی ابعاد هولناک جنگ است، جنگی که پیامدهایش گریبان‌گیر مردمانی شده که هزاران کیلومتر دورتر به سر میبرند ــ شرم و روان‌گزیدگی‌ای که نسل اندر نسل منتقل شده و بر زندگی آدم‌ها تأثیر گذاشته است. نیسانیت بخشی از برنامه‌ی درسیِ رشته‌ی ادبیات عرب یا ادبیات زنان در بسیاری از دانشگاه‌هاست و ده‌ها تحلیل دانشگاهی درباره‌ی این رمان و دیگر آثار فقیر نوشته شده است. 

فادیه فقیر فقط به زبان انگلیسی می‌نویسد. او می‌گوید به عربی نمی‌نویسد چون در زبان مادری‌اش اسیر محدودیت‌ها و تابوهای جهان عرب می‌شود. او می‌گوید در زبان مادری‌اش، سایه‌ی خودسانسوری لحظه‌ای او را رها نمی‌کند. او به انگلیسی پناه برده است تا بتواند فارغ از سانسور حرف بزند: «هدف من این است که روایت دیگری از تاریخ مردمیِ جهان عرب را ثبت کنم، تاریخی که نه دست‌نوشته‌ی غربی‌ها با هزار پیش‌داوری و نژادپرستی و یک‌سویه‌نگری است و نه برساختهی راویان رسمی و دولتیِ جهان عرب و تنیده در هزار سانسور، تحریف، حذف و مردسالاری. می‌خواهم راوی قصه‌ی روزمره‌ی میلیون‌ها زن و مرد عادیِ منطقه‌ی پرآشوبی باشم که زیر بار جنگ و ظلم و تبعیض و سانسور و تابو له می‌شوند و همزمان رساترین صدا در ستایش زندگی، مقاومت و امیدند.» 

 

اهداف سویف، نویسنده‌ای هم‌تراز با نجیب محفوظ و ادوارد سعید 

اهداف سویف، نویسنده‌ و تحلیل‌گر سیاسی مصری، در قاهره متولد و بزرگ شد. او در دانشگاه آمریکایی قاهره در رشته‌ی ادبیات انگلیسی تحصیل کرد و بعدها در همین رشته از دانشگاه لنکستر در بریتانیا مدرک دکترا گرفت. او نه تنها یکی از نامدارترین نویسندگان زن عرب معاصر بلکه بنیان‌گذار «جشنواره‌ی ادبی فلسطین» است. این جشنواره که اولین بار در سال ۲۰۰۸ به منظور غلبه بر انزوای تحمیلی اسرائیل بر نویسندگان فلسطینی برگزار شد، یکی از مهم‌ترین جشنواره‌های ادبی جهان عرب است که به ده‌ها نویسنده و شاعر فلسطینی فرصت داده تا برای آثار خود ناشر و کارگزار ادبی پیدا کنند و آثارشان به زبان‌های دیگر ترجمه و در دانشگاه‌های دنیا تدریس و تحلیل شود. 

آثار سویف تلفیقی از روایت شخصی، تاریخ دیروز و امروز و تأثیر سیاست بر زندگی روزمره‌ی مردم خاورمیانه و شمال آفریقا است. سویف به لطف مهارت خود توانسته است که ویژگی‌های ادبیات انگلیسی را با سنت قصه‌گویی جهان عرب ترکیب کند و از دل آن‌ها روایت دلنشین و گیرای تازه‌ای را بیافریند. او همزمان راوی قصه‌ی زنان است؛ در تقریباً تمام آثار او زنان‌ راوی اصلی‌اند و زندگی و رنج آن‌ها پررنگ می‌شود.

در رمان نقشه‌ی عشق که تاکنون به بیش از بیست زبان ترجمه شده و یکی از نامزدهای نهایی جایزه‌ی ادبی معتبر «بوکر» در سال ۱۹۹۹ بود، سویف قصه‌ی دو زن در دوره‌ی تاریخی متفاوت در مصر را خلق کرد و در هم تنید:‌ لیدی آنا وینتربورن، بیوه‌ی اشرافی بریتانیایی که در اوایل قرن بیستم به مصر سفر می‌کند و دلباخته‌ی شریف، مرد اشراف‌زاده‌ی ناسیونالیست مصری، می‌شود. این عشق در حالی جوانه می‌زند که مصری‌ها خسته و متنفر از استعمار بریتانیا، هر روز بیش از پیش به جریان‌های ملی‌گرا روی می‌آورند تا با استعمار مبارزه می‌کنند. ایزابل پارکمن، روزنامه‌نگار آمریکایی، نزدیک به یک قرن بعد بر حسب تصادف دفترچه‌ی خاطرات و دست‌نوشته‌های آنا را پیدا می‌کند و در جست‌وجوی قصه‌ی او به مصر می‌رود. او در مصر با زن جوانی از بستگان شریف به نام امل آشنا می‌شود. امل در این رمان پلی است میان دو دوره‌ی تاریخی، میان زنان دیروز و امروز مصر و تأثیر سیاست بر زندگی‌شان. نقشه‌ی عشق داستان کم‌نظیری درباره‌ی استعمار و پیامدهای بلندمدت و همچنین مقاومت علیه آن است که از زبان زنان و از زاویه‌ی زندگی روزمره و سیاسی آن‌ها روایت می‌شود. قهرمانان این رمان نه احزاب و جریان‌های سیاسی‌اند و نه مردان مبارز؛ استعمار این‌جا از لابه‌لای دفترچه‌ی خاطرات و دست‌نوشته‌های زنان، چشم‌های پنهان پشت پوشیه، حافظه‌ی جزئی‌نگر زنان و وحشت و استقامت آن‌ها بازبینی می‌شود. 

شیوه‌ی نگارش اهداف سویف چندلایه، تلفیقی از واقعیت و تخیل و سرشار از ریزبینی و تسلط بر تاریخ خاورمیانه است. اهداف سویف را اغلب با ادوارد سعید و نجیب محفوظ مقایسه می‌کنند و آثار او را در کنار این دو قرار می‌دهند:‌ دانش سیاسی و تاریخی و تسلطش بر استعمار تنه به دانش و تسلط ادوارد سعید می‌زند، و چیره‌دستی‌اش در داستان‌گویی، خلق شخصیت‌های پیچیده و گیرا و تلفیق دیروز و امروز دست‌کمی از نجیب محفوظ ندارد. 

 

می نقیب، راوی خاطره و اهمیت اشیای روزمره

«چرا سراغ نوشتن رمان رفتم؟‌ چون در اولین سال‌های بعد از وقایع ۱۱ سپتامبر، انگار داستان تنها شیوه‌ی نوشتاری بود که به من مجال می‌داد به روایتی از زندگی در خاورمیانه دست پیدا کنم که با روایت کلیشه‌ای غالب که جای هیچ چون و چرایی باقی نمی‌گذاشت، متفاوت بود. می‌خواستم داستان مردم خاورمیانه را بنویسم، قصد داشتم به خاطر بسپارم و به یاد بیاورم، می‌خواستم عمق و محدودیت خاطره را بیازمایم. به دنبال این بودم که بفهمم خاطره، چطور دیروز و امروز و فردای ما را شکل می‌دهد و بر آن تأثیر می‌گذارد. برای من هنوز هم تکان‌دهنده است که فقط اندکی از کویتی‌ها گذشته‌ی نزدیک کویت را به یاد می‌آورند، کویتی که من در آن بزرگ شدم و والدینم در آن زیستند: کویتی که زندگیِ شهریِ پرشوری داشت، نگاهی پیشرو داشت، چندفرهنگی بود و در جست‌وجوی افقی تازه. برای من پرسش اصلی این است که چرا برای مثال مردم ایران در همسایگی کویت، گذشته‌ی نزدیک خود در نظام سیاسی متفاوتی را به خوبی به یاد می‌آورند اما کویتی‌ها گذشته‌ی نزدیک را فراموش کرده‌اند.» 

می نقیب را می‌توان مهم‌ترین زن نویسنده‌ی اهل کویت دانست. او در کویت متولد شد، شش سال اول عمر را در لندن گذراند، در مدارس آمریکایی کویت درس خواند و در رشته‌ی ادبیات انگلیسی مدرک دکترا گرفت. او سال‌هاست که علاوه بر داستان‌نویسی، درباره‌ی زندگی فرهنگی مردم خاورمیانه، بهویژه ساکنان منطقه‌ی خلیج فارس، تحقیق می‌کند.

در رمان تحسین‌شده‌ی خانه‌ی بی‌دوام، نقیب از دریچه‌ی چشم سه نسل از زنان عرب منطقه و زنی هندی، قصه‌ی پیچیده‌ی زنبودن در خاورمیانه را روایت می‌کند. سارا، قهرمان اصلی داستان، بلای ناگهانیِ نازل‌شده بر سر خود را در امتداد قصه‌ی زنان خانواده‌اش و مصیبت‌های آنان مرور می‌کند و به یاد می‌آورد. زنانی که همه بر اثر جبر روزگار، از خانه و سرزمین خود دور افتادند و گاه دور از خانه از دنیا رفتند ــ قصه‌ی «خانه‌ها»یی که هیچ‌یک دائمی و ماندنی نبود و نشد. این رمان همچنین در خلال داستان زنان، تأثیر برخی رویدادهای سیاسی تلخ در خاورمیانه ــ از حمله‌ی عراق به کویت تا جنگ داخلی لبنان ــ را روایت می‌کند. 

آثار می نقیب همگی جنبه‌ای فلسفی هم دارند؛ او در پس روایت‌ و شخصیت‌پردازی‌های دقیق‌، همیشه با خاطره و معنا و ابعادش درگیری فلسفی دارد. اشیاء در تمامی آثار او چنان مهم‌اند که بخشی از شخصیت‌های داستان‌ را تشکیل می‌دهند و پشت هرکدام تاریخ، معنا، خاطره و اهمیتی نمادین نهفته است که نقش مهمی در روایت دارد. شگفت نیست که عنوان اولین مجموعه‌ی داستانی او «روشنایی پنهان اشیاء» است. 

 

انعام کجه‌جی، قصه‌گوی روایت مردم عادی از جنگ

انعام کجه‌جی، داستان‌نویس و روزنامه‌نگار عراقی، یکی از بهترین نویسندگان معاصر عرب است. او جایزه‌ی ادبی مهم «لاگارد» فرانسه را به دست آورده و نامزد نهایی جایزه‌ی «بوکر» و «جایزه‌ی بین‌المللی ادبیات عرب» (معروف به نوبل ادبیات عرب) بوده است. کجه‌جی را «صدای زنان در دوران جنگ» می‌دانند. او در بسیاری از آثار خود راوی درد و رنج و مقاومت و شجاعت زنان زیر چکمه‌ی نظامی‌گری و جنگ است. 

کجهجی در بغداد به دنیا آمد و بزرگ شد، در دانشگاه همین شهر تحصیل کرد و سپس از دانشگاه سوربن در فرانسه مدرک دکترا گرفت. او در رادیو و تلویزیون عراق خبرنگار بود و اکنون به شکل منظم برای روزنامه‌ی «الشرق الاوسط» می‌نویسد. 

نوه‌ی آمریکایی یکی از مهم‌ترین رمان‌های اوست که بسیار تحسین و تشویق شد. زینا یک دختر جوان عراقی-آمریکایی است که در دوران دیکتاتوری صدام حسین به همراه خانواده‌اش به شهر دیترویت در آمریکا مهاجرت کرده و در آن‌جا بزرگ شده است. او پس از حمله‌ی آمریکا به عراق به خانه برمی‌گردد، اما نه در قامت یکی از هزاران شهروند عراقی که به خانه بازگشتند بلکه بهعنوان مترجم رسمی ارتش آمریکا. او حالا در وضعیت متناقض پیچیده‌ای گرفتار می‌شود: از یک سو همکار ارتش دشمن است که عراق را ویران‌تر از قبل کرد؛ از سوی دیگر خوشحال است که به شهر خود بازگشته و بعد از سال‌ها می‌تواند در کنار مادربزرگش باشد که هرگز بغداد را ترک نکرد، مادربزرگی که نوه‌اش را بسیار دوست دارد اما نمی‌تواند این واقعیت را نادیده بگیرد که نوه‌اش همکار ارتش متجاوز است. این تناقض و کشمکش میان هویت آمریکایی و هویت عراقی، محور اصلی داستان است. مراوده و گفت‌وگوها و رابطه‌ی او با مادربزرگ‌، مردم عراق، و همکاران و رؤسای آمریکایی تصویری تلخ و واقعی از موقعیت متناقض آدمی است که سال‌های زیادی را در غربت سپری کرده و اکنون در میانه‌ی جنگ دو کشوری است که شهروند هر دو آن‌هاست، هم این‌جایی است و هم آن‌جایی، و در عین حال نه اهل این‌جاست و نه آن‌جا.

برخلاف اکثر داستان‌هایی که با محوریت جنگ در عراق نوشته شده است، کجهجی یک زن را در کانون نوه‌ی آمریکایی قرار داده و در سراسر داستان، روایت‌ زنان در میانه‌ی جنگ را خلق کرده است. او می‌گوید: «من مورخ نیستم، اما خسته‌ام از اینکه تاریخ همیشه از نگاه اربابان قدرت و مردان متولی آن‌ها نوشته شده است. در این روایت‌های رسمی تاریخی، کمتر قصه‌ی آدم‌های معمولی را می‌شنوید. در همان اندک روایت‌های مردمی هم زنان اصلاً حضور ندارند! در عراق هزاران روایت ناگفته از جنگ‌های گوناگون وجود دارد، روایت زنان از جنگ ایران و عراق، جنگ عراق و کویت، و اشغال‌گری آمریکا. روایتی که گاه بسیار متفاوت از روایت رسمی است که دولت‌ها و ارتش‌ها ساخته‌اند و منتشر می‌کنند. من قصه‌گوی روایت‌هایی هستم که از هر تاریخ رسمی‌ای واقعیترند.»

 

حنان شیخ، نویسنده‌ای تابوشکن

«من نویسنده‌ام، خیلی زود همه یک برچسب جلوی اسم من گذاشتند تا من را به یک هویت تقلیل دهند. مثلاً به من می‌گویند فمینیست، اما هر آدمی‌زادی فارغ از جنسیت اگر نیمسلول مغز داشته باشد، باید فمینیست باشد. فمینیستبودن نباید چیز عجیبی تلقی شود، باید وظیفه‌ی هر انسان آگاه باشد. من یک هویت ندارم، این کاری است که مدام با زنان می‌کنند، آن‌ها را به یک هویت و یک برچسب تقلیل می‌دهند. شما به ندرت می‌بینید که کسی در توصیف مرد نویسنده‌ای بگوید مرد نویسنده‌ی سفیدپوست مسیحی. اما در توصیف زنان همیشه این‌جور برچسب‌ها را به کار می‌برند.»

حنان شیخ یکی از مهم‌ترین نویسندگان معاصر در جهان عرب است. او در خانواده‌ای شیعه و بسیار مذهبی در بیروت متولد شد. تمام کودکی و نوجوانی‌اش، سرشار از محدودیت‌هایی بود که پدر و برادر خشکهمذهبش به او تحمیل کردند. او در یک مدرسه‌ی دخترانه‌ی مذهبی در بیروت تحصیل کرد و سپس از کالج آمریکایی دختران در قاهره فارغ‌التحصیل شد. بعد به بیروت بازگشت و در روزنامه‌ی «النهار» روزنامه‌نگاری پیشه کرد. مثل بسیاری از مردم لبنان، او در زمان جنگ داخلی طولانی و ویرانگر لبنان، کشورش را ترک کرد. 

یکی از مهم‌ترین و بحث‌برانگیزترین آثار شیخ، رمان زنان شن و صمغ است، رمانی که کماکان انتشار و فروش و مطالعه‌اش در بسیاری از کشورهای عربی ممنوع است. در بیابانی که نامش را هیچ‌وقت نمی‌فهمیم، چهار شخصیت اصلی زن هریک از زاویه‌ی خود قصه را روایت می‌کنند. این رمان اثر مهمی درباره‌ی فاجعه‌ی پیدا و پنهان مردسالاری، سرکوب جنسیتی و جنسی زنان، جامعه‌ی طبقاتی و حسرت‌های زنان است. رمان، همزمان روایتی دقیق از استیصال و خلاقیت زنان برای بقا در محیطی مردسالار و تنیده در تابو و محدودیت است. بسیاری از کشورهای عربی به علت پرداختن این رمان به امیال جنسی زنان و همین‌طور رابطه‌ی همجنس‌گرایانه میان زنان، این کتاب را ممنوع کردند و بارها مانع از سخنرانی‌ حنان شیخ در مراسم ادبی یا دانشگاهی شدند. 

یکی از داستان‌های کوتاه معروف شیخ، داستان «فرش ایرانی» است که روایتی از جدایی و طلاق و رابطه‌ی گاه پیچیده‌ی مادران و دختران است. فرش ایرانی قدیمی موجود در خانه، محور اصلی این داستان است و در سراسر داستان اهمیتی نمادین دارد.