تب‌های اولیه

در زمان جنگ روسیه با اوکراین، آثار تولستوی و داستایفسکی را چگونه باید خواند؟

 آنی کوکوبوبو

وقتی خرابه‌های یک سالن نمایش در ماریوپول را می‌بینم یا شرح گرسنگی مردم این شهر را به علت حملات هوایی روس‌ها می‌شنوم، به این فکر می‌افتم که داستایفسکی (که در رمان برادران کارامازوف به طور خاص نظر نافذِ اخلاقیِ خود را بر مسئله‌ی رنج کودکان متمرکز کرده) چه می‌گفت اگر می‌دانست که ارتش روسیه سالن نمایشی را که پناهگاه کودکان است، بمباران می‌کند. کلمه‌ی «کودکان» با حروفی بزرگ در حیاط بیرونی این سالن نمایش نوشته شده بود تا از آسمان قابل مشاهده باشد.

یان پاتوچکا و همبستگیِ لرزیدگان

هرمز دیّار

سرگذشت ایوان کلیما، بهومیل هرابال، واتسلاو هاول و ... سرنوشت کسانی است که به‌رغم فشارهای نظام خودکامه، مشعل استقامت سازنده را در چکسلواکی فروزان نگه داشتند. آنها وقتی از دانشگاه اخراج شدند، سمینارهای زیرزمینی را برگزار کردند. وقتی ممنوع‌القلم شدند، جزوه‌های سامیزدات را نوشتند و پخش کردند و زمانی که از اجرا در سالن‌های عمومی بازماندند به تمرین و اجرای نمایش‌های خصوصی روی آوردند.

تسلیم و خموش؛ رستگارشناسیِ ساموئل بِکت

اندی ویمبوش

اینکه در آثار ساموئل بکت گاه با مضامین الهیاتی و رستگارشناختی مواجه می‌شویم به چه معناست؟ چرا او به آثار برخی قدیسان و عارفان مسیحی توجه زیادی نشان می‌داد؟ آیا می‌توان گفت که سبک نویسندگی و فلسفه‌ی شخصی او ملهم از رویکردهای عارفانه است؟

تبریز بعد از دنیا

رضا براهنی

آن‌هایی که مرا خوب نمی‌شناسند گمان می‌کنند که من یک نفرم، و به تبع آن فکر می‌کنند که تبریز من هم یک شهر است. آن اوایل نزدیک‌تر از آن بود که ببینمش. بخشی از خودم بود و نه هنوز به صورت تجزیه‌شده به دو بخش محیط و من. البته بادهای پائیزی‌اش بود که خاک را بی‌رحمانه توی چشم می‌پاشید و برف زمستان‌های سخت‌اش که وقتی درِ خانه را باز می‌کردی سینه به سینه‌ات ایستاده بود. یا تو خیلی کوتاه بودی یا برف سرکش و بلند.

اسماعیل کاداره، کوکب اقبال آلبانی

هرمز دیّار

خوجه در سال ۱۹۰۸ در یکی از کوچه‌پس‌کوچه‌های شهر کوچک جیروکاسترا، با نام عجیب «کوچه‌ی مردان دیوانه»  به دنیا آمد.  کمی آن طرف‌تر و چند سال بعدتر، در همان کوچه، در ۱۹۳۶ اسماعیل کاداره، نویسنده‌ی نامدار آلبانیایی، چشم به جهان گشود. تقدیر آن بود که طالع نحس و کوکب اقبال آلبانی، هر دو از یک کوچه، آن‌هم کوچه‌ی مجانین، پدیدار شوند.

بچه‌مسلمون ناف محله

صدرالدین الهی

صدرالدین الهی نیاز به معرفی ندارد. او در هر زمینه‌ای که قلم زد، استادیِ خود را به ثبوت رساند. ورزشی‌نویس مسلطی بود، پاورقی‌نویس درجه‌ی اولی شد؛ مصاحبه‌گر توانایی بود، گزارش‌نویس ممتازی شد؛ یادداشت‌نویس متبحری بود، استاد بی‌نظیری شد. به‌جرئت می‌توان گفت در نسل پیشین، روزنامه‌نگاری به قدرت او کم پیدا می‌شود.

نذر ابوالفضل توسط بی‌بی صغرا

محمدحسین پاپلی یزدی

دکتر محمدحسین پاپلی یزدی، استاد جغرافیا در دانشگاه فردوسی مشهد، زاده و بزرگشدهی یزد است. او در سال ۱۳۹۷ خاطراتش را از دوران کودکیاش در یزد با عنوان خاطرات شازده‌ی حمام در سه جلد در تهران منتشر کرد. خاطرات دکتر پاپلی یزدی مشحون از گزارشهای نابی است که درباره‌ی رفتار اجتماعی مردمِ شهرِ زادگاهش، یزد، نوشته است.