وقتی کارمن آریستِگی، گویندهی اخبار، پس از افشای رسواییِ رئیس جمهور مکزیک در یک برنامهی زندهی رادیوییِ محبوب از کار اخراج شد، موجی از خشم و اعتراض کشور را فرا گرفت.
دین و آزادی بیان چه رابطهای دارند؟ چرا «توهین به مقدسات» اینقدر حساسیتبرانگیز است؟ آیا آزادی بیان به «بیان محترمانه» محدود میشود؟ با «کفرگویی» چه باید کرد؟ سومین پادکست «یک کتاب» را به «ایمان به نفرت» نوشتهی ریچارد مون اختصاص دادهایم.
در ۷ ژوئیه نامهی سرگشادهای در مجلهی هارپر منتشر شد که ۱۵۳ نفر از نویسندگان، هنرمندان و روشنفکران آن را امضاء کرده بودند. این نامه در مجموع بیانیهای در دفاع از «آزادی بیان» تلقی شد. متن آن نسبت به اینکه «تبادل آزاد اطلاعات و دیدگاهها… هر روز محدودتر میشود» ابراز نگرانی کرده بود. اما گروه بزرگی از منتقدان نامه از جمله نویسندگان، هنرمندان و روشنفکران دیگر، اظهار داشتند که خلاف این گفته صادق است.
آرونداتی روی در سخنرانی پس از دریافت جایزهی صلح سیدنی در سال ۲۰۰۴ گفت: «خوب میدانیم که چیزی به اسم "بیصدایی" وجود ندارد، یا سکوتی عامدانه است یا نشنیدنی خودخواسته.» اما آنهایی که سکوت اختیار میکنند چه؟ و آنهایی که از حق آزادی بیان خود صرف نظر میکنند تا در عافیت باشند یا ثروتمندتر شوند یا شغل بهتری نصیبشان شود یا حتی فقط زنده بمانند؟
روزنامهنگاری محیط زیست نقش سیاسی مهمی بر عهده دارد. کسانی که میتوان آنها را روزنامهنگار متعهد خواند نه تنها میخواهند نشان دهند که مسائل محیط زیستی به غیر از روایت رسمی وجه دیگری نیز دارد بلکه به دنبال تأثیرگذاری بر نحوهی مواجهه با این مسائلاند و قصد مبارزهی سیاسی نیز دارند.
دانشگاهیان ترک برای باقی ماندن در دانشگاهها مجبور به نوعی همدستیِ ایدئولوژیک شدهاند. از زمانی که سرکوب آزادیهای مدنی در سال ۲۰۱۷ پس از کودتا شروع شد، دانشگاهیان احساس کردهاند که باید طوطیوار حرفهای دولت را تکرار کنند و همکارانشان را لو دهند، و حتی برای به زندان انداختن آنها فعالیت کنند، صرفاً برای این که شغل خود را حفظ کنند. اما مرزهایی وجود دارد که حتی مطیعترین دانشگاهیان هم آنها را زیر پا نخواهند گذاشت.