بر اساس روایتهای زنان معترض، مأموران نیروی انتظامی، لباسشخصیها و حامیان حکومت ایران برای مقابله با زنان معترض روشی «سیستماتیک»، غیر رسمی و تا حدی نامحسوس را دنبال میکنند.
سه ماه از زمانی که در خیابانها روسری از سر برداشتهایم میگذرد. خیابانهایی که در آنها تردد میکنیم ــ شامل عابران و کسبه و حتی پلیس و نیروهای سرکوب ــ به وجودِ ما عادت کردهاند اما در درون بسیاری از ما، و در لایههای نادیدنیِ جامعه، هنوز وضعیت غیرعادی است.
لیلا، ۴۰ ساله، کارمند ادارهی ثبت احوال در زاهدان بود؛ زن بلوچی که چند ماه است به آلمان مهاجرت کرده و سالهاست برای عقب بردن مرزهای حجاب با جامعهی اطرافش دست و پنجه نرم میکند. برای او که از کودکی حجاب سفت و سختی داشته، حتی تغییر نوع چادرش هم چالشی تمامعیار بوده است.
بسیاری از زنانی که یک عمر باحجاب بودهاند و حالا میخواهند حجاب را کنار بگذارند، حرف زدن دربارهی این تصمیم بسیار دشوار است. معصومه ۳۶ ساله و فارغالتحصیل رشتهی تاریخ از دانشگاه فردوسی در مشهد است. او میگوید که تا ۳۱ سالگی بهرغم خواست خودش و فقط برای اینکه نمیتوانسته دربارهی خواستهاش حرف بزند، چادر به سر کرده است.
بسیاری از ما زنانی را از دور و نزدیک میشناسیم که زمانی باحجاب و چادری بودهاند و حالا حجاب ندارند. اما داستان زندگی این زنان و مسیری که از چادر تا بیحجابی پیمودهاند کمتر شنیده شده است.