در دوران کودکی بسیاری از شبها با درماندگی شاهد دشنام شنیدن و کتک خوردن مادرم از پدرم بودم. هنوز میتوانم بوی الکل را به یاد بیاورم، ترس را در چشمان مادرم ببینم و نومیدیِ لاعلاجی را حس کنم که زمانی بر ما چیره میشود که نمیفهمیم چرا عزیزانمان به یکدیگر آسیب میرسانند. امیدوارم که هیچکس، بهویژه یک کودک، چنین تجربهای را از سر نگذرانَد.
نسل اول کمیسیونهای حقیقتیاب در آرژانتین (1983)، اوگاندا (1986)، نپال (1990)، شیلی (1990) و چاد (1990) پدید آمد و کمیسیونهای ناقص قبلی در اوگاندا (1974)، بولیوی (1982) و زیمباوه (1983) را هم دربرمیگرفت. آنها به منظور تمهید مقدمات اقامهی دعوای کیفریِ احتمالی تشکیل شدند و هدفی جز ثبت اسناد و مدارک مربوط به جانباختگان و ناپدیدشدگان قهری نداشتند.
در دوران کودکی بسیاری از شبها با درماندگی شاهد دشنام شنیدن و کتک خوردن مادرم از پدرم بودم. هنوز میتوانم بوی الکل را به یاد بیاورم، ترس را در چشمان مادرم ببینم و نومیدیِ لاعلاجی را حس کنم که زمانی بر ما چیره میشود که نمیفهمیم چرا عزیزانمان به یکدیگر آسیب میرسانند. امیدوارم که هیچکس، بهویژه یک کودک، چنین تجربهای را از سر نگذرانَد.
از نخستین انتخابات دموکراتیک چندنژادیِ آفریقای جنوبی در ۲۷ آوریل ۱۹۹۴، بیست و پنج سال گذشته است. قرار بود که این انتخابات به تفکیک نژادیِ نهادینهی حکومت آپارتاید پایان دهد. اما به نظر میرسد تغییرات ناچیز بوده است. آفریقای جنوبی هنوز کشور دو ملت است: سفیدپوستان ثروتمند و سیاهپوستان فقیر.
روزی که با موگوروسی موتشومیِ کارتونیست دیدار کردم، یک دسته یادداشت به من داد و گفت: «با صدای بلند بخوانشان.» در حالی که در اتاق نشیمن کمنور آپارتمانش در نزدیکی کیپ تاون نشسته بود، گفت: «بیشتر کارها را خودت باید انجام بدهی، چون من واقعاً خودم نمیتوانم نوشتههایم را بخوانم. واقعاً چشمم نمیبیند.»
دزموند توتو، اسقف اعظم و از رهبران جنبش مبارزه با آپارتاید (تبعیض نژادی)، حمایت جامعهی بینالمللی از مبارزات مردم آفریقای جنوبی و تحریم دولت نژادپرست آن کشور را دلیل «معجزه»ی شکست آپارتاید میداند و، با شرح دستاوردهای «کمیسیون حقیقت و آشتی»، بر نقش اساسی اعتراف و بخشش در آشتی دادن کل جامعه تأکید میکند.