در زمان ویروس کرونا، اصطلاح کمک متقابل را برای توصیف طرحهای تعاونیِ داوطلبانهی جدید پرشماری به کار بردهاند که در واکنش به این فاجعه پدیده آمدهاند. «همبستگی نه نیکوکاری»، به مثابهی آرمان کمک متقابل، این روزها ورد زبانهاست.
در هنگام بحرانهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، مردم به شدت وسوسه میشوند که برای دلیل تراشیدن برای امرِ غیرمنتظره به نظریههای توطئه روی بیاورند. به نظرم این امر سه علت دارد: حس از دست دادن کنترل، خلأ اطلاعاتی و معرفتی، و اضطراب ناشی از وقوع رویدادهای ناگوار.
نوسبام ــ که پیش از تدریس در دانشگاه شیکاگو در دانشگاههای هاروارد، براون و آکسفورد درس داده، در سال 2012 «جایزهی شاهزادهی آستوریاس» را به دست آورده و 63 دکترای افتخاری به او اهدا شده است ــ با شور و حرارت از اهمیت فلسفه در این دوران بحرانی سخن میگوید: «نوعی احساس اضطرار وجود دارد. و فلسفه اضطراری است.»
شرایط کنونی عالم ما را به صلح و آشتی با خود و با دیگران فرا میخواند، به سرزمینهای سبز، به آسمان آبی، به هوای پاک، به چشمههای روشن جاری. شرایط کنونی دنیا ما را به بازتعریف زندگی فرا میخواند.
وقتی که دوریس کرنز گودین، تاریخنگار، کتاب «رهبری در زمانههای پرآشوب» را نوشت، نمیدانست که در آیندهای نزدیک چه آشوبی به پا خواهد شد. این کتاب که سال ۲۰۱۸ منتشر شد، آموزههای چهار رئیس جمهور آمریکا را میآزماید؛ آموزههایی از آبراهام لینکلن، تئودور روزولت، فرانکلین دلانو روزولت و لیندون بی.جانسون، و این که آنها چه رویکردی در مواجهه با سختترین لحظات دوران مسئولیت خود داشتند.
همهچیز جدید، عجیب و حیرتآور به نظر میرسد. در عین حال، انگار دوباره داریم خوابی تکراری میبینیم. از جهتی، همین طور است. قبلاً چنین چیزی را در مجموعههای تلویزیونی و فیلمهای پرفروش دیدهایم. کموبیش با این وضعیت آشنا هستیم، و همین امر به نوعی آن را عجیبوغریبتر میکند.