در زندگی مدرنِ سیّال، انسان از چارچوبهای سنّتی و پشتوانههای اجتماعیِ هویّت محروم شده و ناگزیر برای فرونشاندن عطش باهمبودن یا غلبه بر هراس از تنهایی و انزوا، شیوههای دیگری را برای ارضای میل به هویّت میآزماید.
در عصرِ جهانیشدن، واقعگرایی سیاسی پاسخگوی نیازهای دنیایی به هم پیوسته نیست. هر چند بیتردید در مرحلهی بعدی تکاملِ اجتماعیِ انسان، صلحی جهانی پدید خواهد آمد اما اگر وحدت اساسی نوع بشر را نپذیریم و بر اساس آن عمل نکنیم، راه صلح از میان خون و آتش خواهد گذشت.
نظریهپردازِ "مدرنیتهی سیّال" با مرور نابرابریهای مادی، زیستی و وجودی در دنیای معاصر از تباهی اخلاقی و زوالِ تدریجیِ مبانی همزیستیِ انسانی سخن میگوید و با تأکید بر هشیاری اخلاقی برای جلوگیری از فاجعههای احتمالی، ما را به بازبینی اصول تربیتیِ کودکان همسان با نیازهای جهانِ متحد فرامیخوانَد.
جمعیت، موقعیت جغرافیایی، تولید ناخالص داخلی، ایدئولوژی، میزبانی المپیک و اعطای تابعیت به ورزشکاران خارجی چه تأثیری بر عملکرد کشورها در بازیهای المپیک دارد؟ از سیاستهای چهارگانهی لازم برای کامیابی در المپیک چه میدانیم؟ معیارهای کیفی و کمّی ارزیابی موفقیت در المپیک چیست؟
کدام کشورها برای حفظ رونق اقتصادی در شرایط دشوار پس از بحران جهانی آمادگی بیشتری دارند؟ روچیر شارما در کتاب جدید خود به این پرسش پاسخ میدهد.
به نظر نویسندهی کتاب، مشکلِ اصلی دنیای کنونی این است که اقتصاد جهانی شده اما سیاست به اندازهی کافی جهانی نشده است. او راهحل را آفرینش نظام نهادیِ جهانیای میداند که به رفاه اجتماعی اولویت دهد.