بیش از صد روز از اعتراضات در ایران گذشته است. نسل دههی هشتاد، معروف به نسل z حضور پررنگی در این اعتراضات دارد؛ نسلی که پیش از این، بهرغم تفاوتهایش، از سوی جامعه و حکومت جدی گرفته نمیشد. در یک دههی گذشته بارها نشانههایی از متفاوتبودن این نسل بروز کرده است.
هر سال در ماه ژوئن یا ژوئیه، در مناطق شمالیِ فنلاند، نروژ و سوئد خانوادههای پرورشدهندهی گوزن برای شرکت در یکی از بزرگترین برنامههای سال یعنی مراسم «نشانگذاری» زیر آفتاب نیمهشب قطبی گرد هم میآیند، مراسمی که طی آن بچهگوزنها با نشان مخصوص صاحبشان علامتگذاری میشوند.
من در این نوشته در برابر خوانش بدبینانه از تحولات اجتماعی ایستادگی خواهم کرد، تاریخی کوتاه از دیدگاه انحطاط فرهنگی ارائه خواهم داد و بر نواقص این شیوهی داوری دربارهی تحولات تدریجیِ تغییردهندهی یک جامعه تأکید خواهم کرد.
انسان بزرگ آن است که میتواند طلوع کند، بتابد و روشنایی بیاورد و خویشتن را در اطراف خود بپراکند. بدون تحمیل خود بر کسی، همچون نور که جهان ما را گشوده نگه میدارد. این طلوع کردن شادیها دارد، بزرگی در نورگستری است.
سعداوی به معنای واقعی کلمه یک بتشکن بود. رمانهای او حقایقی را بیان میکرد که او را نزد بسیاری از حکومتها و نظامها نامحبوب میساخت. وقتی از او پرسیده بودند که آیا سیاستمداری هست که برایش قابلاحترام باشد در جواب گفته بود: «در یک سیستم ظالمانه حتی فرشتگان نیز به فساد کشیده میشوند. کسی را به یاد ندارم که به وعدههایش عمل کرده باشد.»
در سال ۲۰۱۸ مجلهی «ساینس» این پرسش را با دهها دانشمند جوان مطرح کرد که به نظرشان نسل آینده در چه جور مدارسی باید تحصیل کند. بسیاری از آنها پاسخ دادند که ما باید زمانِ کمتری را به از بر کردن اطلاعات اختصاص دهیم و برای فعالیتهای خلاقانه فضای بیشتری در نظر بگیریم.