اما سکولاریسم چیست؟ آیا صرفاً مفهومی سلبی و بهمعنای جدایی نهاد دین از نهاد دولت است؟ تفاوت مفهومِ سکولاریسم با لائیسیته چیست؟ نسبت نظامهای قانونی ایران، از قانون اساسی مشروطه گرفته تا قانون اساسی جمهوری اسلامی، با سکولاریسم چگونه است؟
در کتاب چندفرهنگگرایی در ترکیه؛ کردها و دولت، دوروکان ایمری کوزو، استادیار «مرکز اعتماد، صلح و روابط اجتماعی» در دانشگاه کاونتری در بریتانیا، استدلال میکند که نظریههای جریان غالب در چندفرهنگگرایی قادر به توضیح کاملِ وضعیت کردها در ترکیه نیستند. او میکوشد نظریهای جایگزین و بینابینی برای توضیح وضعیت غیرترکها در ترکیه ارائه دهد.
نویسنده در توصیف «رویدادهای ۶۸» نوشته: «آنچه مایهی حیرت اسکروتن شده بود، بیزاری و نفرت دانشجویان از طبقهی بورژوایی بود که به نوبهی خود آزادی و رفاه فرانسه را بر فراز ویرانههای جنگ جهانی دوم و اشغال نازیها احیا کرده بود.» این کمابیش حرف دل بسیاری از کسانی است که انقلاب ۱۳۵۷علیه محمدرضاشاه پهلوی را حرکتی احساسی، و نه برخواسته از آیندهنگری و دوراندیشی میدانند.
در 24 سپتامبر 1970، گروه رولینگ استونز کنسرت خود در «کاخ ورزش» در پاریس را قطع کرد تا یک فرانسویِ مائوئیست به نام سِرژ ژولی را به روی صحنه دعوت کند. اخبار رویداد تکاندهندهای موسوم به «انقلاب فرهنگیِ پرولتاریاییِ کبیر» از سال 1966 کمکم به خارج از چین درز کرده بود. اطلاعات کمیاب بود اما بسیاری از نویسندگان و فعالان در غرب که با آمریکا و جنگ در ویتنام مخالف بودند و از مارکسیسم شورویمآب دلسرد شده بودند سرگرم روی آوردن به افکار مائو تسهتونگ بودند.
ژیزل حلیمی، حقوقدان، وکیل دعاوی، مبارز ضد استعمار، مدافعِ حقوق زنان و یکی از چهرههای برجستهی فمینیسم در فرانسه در روز 28 ژوئیهی سال جاری در سن ۹٣ سالگی چشم از جهان فروبست.
بدبینی از ویژگیهای شاخص روحیات فرانسوی است و منشأ آن این باور قدیمی است که فرانسه نمیتواند مقام گذشتهی خود را به عنوان نخستین قدرت جهانی بازیابد. این بدبینی، آگاهی از نوعی ناتوانی، از زوال تاریخیِ کشوری است که از انگارهی گذشتهی خود دل نکنده بیآنکه لوازم تبدیل شدن به یک قدرت برتر جهانی را داشته باشد.