تب‌های اولیه

فیلسوف اتفاقی؛ مونتنیِ جستارنویس

مهدی خلجی

میشل دو مونتنی، جستارنویس و فیلسوفِ عصر رنسانس است. شیوه‌ی نویسندگی و نگاه وی به فلسفه را به‌سختی می‌توان از هم تفکیک کرد: او فلسفه‌ی خود را «در جریان عمل» و «به دور از خیال‌پردازی» می‌دانست، و در جستارهایش نیز بیش از آنکه به‌دنبال ارائه‌ی احکام عمومی، سخنان انتزاعی و نظریه‌پردازی در سطح کلان باشد، تعمداً به بازتابِ تجارب شخصیِ خویش، اما با استفاده از نقل‌قول‌ها و گزین‌گویه‌های قدیمی، می‌پرداخت.

سنگ و سایه‌ی آرامش دوستدار

آرش جودکی

هنگامی که فرهنگی یکسره بر بنیادِ اعتقاد استوار شده باشد، به‌گونه‌ای که بتوان اعتقاد را خاستگاه و پایانه‌ی آشکارا و پنهان هریک از شکل‌های جامعگی‌پذیری بازشناخت، چنین فرهنگی را دوستدار «فرهنگ دینی» می‌خواند و فرهنگ ایرانی را در سراسر تاریخش در زیر این عنوان گرد می‌آورد. 

یک‌ متر و نیم: تنهایی

گفتگوی لیلی نیکونظر با مهدی خلجی

کرونا اپیدمی تنهایی را نمایان کرده است. آیا جهانِ ما در پساکرونا نیازمند بازاندیشی تجربه‌ی تنهایی است؟ آیا وزارتخانه‌های تنهایی در پساکرونا می‌توانند معضل تنهایی انسان مدرن را حل کنند؟ در دورانی که انسان‌ها یکی از عمیق‌تری و بحرانی‌ترین تجربه‌های تنهایی را پشت سر می‌گذارند با مهدی خلجی، نویسنده و پژوهشگر فلسفه، درباره‌ی تجربه‌ی تنهایی انسان مدرن گفتگو کرده‌ایم.

فلسفه در صلح جاودان

مهدی خلجی

صلح، با آنکه یکی از کهن‌ترین آرمان‌های بشری است، هرگز تا پیش از کانت به مفهومی کلیدی در فلسفه بدل نشده بود؛ سهل است، این موضوع هنوز هم در فلسفه بحثی حاشیه‌ای به شمار می‌رود. در عوض، ستایش از جنگ در آثار برخی فیلسوفان مانند هگل به چشم می‌خورد. کانت اولین فیلسوفی در تاریخ است که واژه‌ی «صلح» را در عنوان یکی از آثارش به کار می‌بَرَد، یعنی در به سوی صلح جاودان: طرحی فلسفی (۱۷۹۵)

فقدان پیشرفت در فلسفه

کریس دیلی

به‌رغم غنای پرسش‌ها و قرن‌ها زمان که برای رسیدگی به آنها صرف شده، فیلسوفان هنوز به ارائه‌ی هیچ پاسخی موفق نشده‌اند. آنها کوششی سخت و طولانی کرده‌اند اما هیچ یک از پاسخ‌هایی که به این پرسش‌ها ارائه داده‌اند، مقبولیت نیافته است. این پاسخ‌های پیشنهادی را بلافاصله فیلسوفانی دیگر وارسی کرده و نواقص آنها را کشف و اشتباهات یا فرضیات تردید‌انگیز آنها را آشکار کرده‌اند.

فلسفه با کودکان

جانا مُور لُون

هرگاه به کسی می‌گویم که مرکزی را اداره می‌کنم که فلسفه را به زندگی کودکان می‌آورد، بیشتر اوقات با حیرت و شگفتی او مواجه می‌شوم، و گاه با شکاکیت و ناباوری آشکار. کودکان چطور ممکن است مشغول فلسفه شوند؟ برایشان بیش از حد دشوار نیست؟ سعی می‌کنی چه کنی، به بچه‌های کودکستانی کانت درس می‌دهی؟ یا، با کمی بدگمانی بیشتر، چه نوع فلسفه‌ای به آن‌ها یاد می‌دهی؟