«نوشتن با آتش»؛ سرودی در ستایش روزنامهنگارانِ زنِ مستقل
فرناز سیفی
مستند «نوشتن با آتش»، ساختهی ساشمیت گاش و رینتو توماس، به تنها روزنامهی هندیای میپردازد که همهی اعضای هیئت تحریریهاش را زنان تشکیل میدهند.
مستند «نوشتن با آتش»، ساختهی ساشمیت گاش و رینتو توماس، به تنها روزنامهی هندیای میپردازد که همهی اعضای هیئت تحریریهاش را زنان تشکیل میدهند.
در فاصلهی سالهای ۲۰۰۰ و ۲۰۰۱، در پی شکست احزاب سنتی در مدیریت بحران اقتصادی ترکیه، حمایت از رهبری قدرتمند بهعنوان جایگزینی برای دموکراسی لیبرالی افزایش یافت. اردوغان و حزب «عدالت و توسعه» در سال ۲۰۰۲ و پس از این بحران اقتصادی طولانی با وعدهی آزادسازیِ سیاسی و اقتصادی به قدرت رسیدند.
پوشکین در صف مقدم تابوها مینشست: شاعری نمایندهی روح روسی و شعری شالودهی هویت ملی. او چشم روسها بود. چه وقتی از پهنای سرزمین اسلاوها میگفت و مناظر و مردمِ آن را وصف میکرد و چه آنگاه که از بیگانگان و فراسوی سرحدات میسرود، شنونده چشم پوشکین را چشم خود میپنداشت.
کنزابورو اوئه، نویسندهی برجستهی ژاپنی و برندهی نوبل ادبیات، به تازگی در ۸۸ سالگی درگذشت. آثار داستانی و جستارهای او به طیف وسیعی از موضوعات، از نظامیگری و خلع سلاح هستهای تا معصومیت و آسیب روانی، میپردازد و او در برابر آنچه کاستیهای کشورش میپنداشت به مدافع صریحاللهجهی بیصدایان تبدیل شد.
بخش کردی رادیو ایروان در سال ۱۹۵۵ با تصمیم دولت اتحاد جماهیر شوروی برای ترویج «تمدن سوسیالیستی» در میان کردها بهعنوان بخشی از برنامهی «برخوردِ برابر» تأسیس شد. این رادیو به ترویج فرهنگ، هنر، موسیقی و ادبیات کردی و شکلگیری گنجینه و آرشیو عظیم فرهنگی کمک کرد و به مرور زمان به یکی از حاملان مهم فرهنگ کردی، بهویژه در میان کردهای ترکیه، تبدیل شد.
در دورانِ پس از جنگ داخلی اسپانیا، به نظر میرسید مشکل اصلی این کشور در مورد ملیگراییِ محلی به جداییطلبان ایالت باسک مربوط میشود. اما همانطور که رویدادهای اخیر نشان میدهند، اکنون بارسلونا – مرکز ایالت کاتالونیا – کانون مهمترین مسئلهای است که کشور اسپانیا با آن مواجه است: مسئلهای با ریشههای عمیق تاریخی.
اگر در همین تعطیلات اخیر کریسمس، کاساندرا به ما میگفت: «سه ماه دیگر با دو متر فاصله از هم صف خواهید بست، ماسک به صورت خواهید زد و اکثرتان در خانه حبس خواهید شد» هیچکس حرفش را باور نمیکرد...حتی به فکرمان هم خطور نمیکرد که این دنیای شلوغ جهانی نخواهد توانست که تا ابد بر اساس اصول قدیمی به کارش ادامه دهد...چیزی دارد ما را میآزماید. نمیدانم که دست تقدیر است یا شیطان یا طبیعت یا خدا...؟
مرخصیِ پژوهشی در بارسلون به من اجازه میداد تا همهی دانستههایم دربارهی ناسیونالیسم را محک بزنم. میتوانستم از نزدیک ببینم که روایتهای ناسیونالیستیِ رقیب چطور هماهنگی و همزیستیِ مسالمتآمیز میان گروههای فرهنگی مختلف را از بین میبرند. میتوانستم بفهمم که چطور اصل خودگردانیِ ملی میتواند گروهی از مردم را برانگیزد تا خواهان تشکیل کشوری مستقل شوند. اما در عین حال میتوانستم بفهمم که چطور ایدهی وحدت ملی تکثر و تنوع را به خطر میاندازد.