تاریخ انتشار: 
1398/04/20

کاپیتان اروپا: ماجرای ۱۷ روز سرگردانی روی آب از زبان ناخدا

فرانک هورنیگ

Le Parisien 

۱۷ روز سرگردان روی آب، بیم، امید، ترس، تردید. ماجرای کشتیِ «سی واچ ۳» که ۵۳ پناهجو را در دریای مدیترانه نجات داد، بلاتکلیفی و سستی اروپا در مواجهه با پناهجویان را به بهترین شکل نشان داد. کاپیتان این کشتی، کارولا راکته (Carola Reckete) با مسئولیت شخصی خود و به‌رغم ممنوعیت پهلو گرفتن در سواحل ایتالیا، در جزیرهی لامپِدوزا (Lampedusa) لنگر انداخت و بلافاصله دستگیر شد. زندانی شدن او ــ هرچند فقط چند روز طول کشید ــ موجی از واکنش‌ها را به همراه داشت. از جمله در آلمان ــ زادگاه خانم راکته ــ به دعوت دو روزنامه‌نگار طی چند ساعت ده‌ها هزار یورو برای تأمین وثیقه‌ی او جمع شد. راکته که زندگی خود را وقف فعالیت در سازمان «رصد دریا» (Sea Watch: سازمانی غیرانتفاعی برای نجات پناهجویان سرگردان در آب‌ها) کرده، به قهرمان فعالان و هواداران پناهجویان و مهاجرت آزاد تبدیل شد و همزمان آماج حملات نفرت‌پراکنانه‌ی راست‌های افراطی و پوپولیست‌های اروپا قرار گرفت. از جمله ماتئو سالوینی (Matteo Salvini)، سیاست‌مدار پوپولیست، وزیر کشور و معاون نخست‌وزیر ایتالیا، به شدت به کاپیتان راکته حمله کرد، او را «خودنمای کوچولو» و «کاپیتان بزهکار» نامید. مجلهی اشپیگل، مهم‌ترین مجله‌ی سیاسی آلمان، عکس راکته را با تیتر «کاپیتان اروپا» روی جلد منتشر کرد. این دریانورد جوان در اولین مصاحبه‌ی خود بعد از آزادی، رویدادهای قبل و بعد از بازداشت و در حین آن را شرح می‌دهد و از دلایل تصمیمش می‌گوید.

 

خانم راکته، شما برای عده‌ی زیادی به قهرمانی تبدیل شده‌اید که خیلی چیزها را برای نجات جان انسان‌ها به خطر می‌اندازد، و برای برخی به یک دشمن تمام‌عیار تبدیل شده‌اید. خودتان نقش‌تان را چطور می‌بینید؟

برای من عجیب است که مسئله اینقدر شخصی شده‌، درحالی که باید دربارهی اصل موضوع بحث کرد: دربارهی شکست اتحادیهی اروپا در پذیرش کسانی که جان به در برده‌اند، دربارهی پذیرش جمعی این مسئولیت. باید درباره‌ی این مسائل حرف زد، نه درباره‌ی شخصیت‌های منفردی که خیلی اتفاقی در صحنه ظاهر می‌شوند. وضعیتی که در آن هستیم، مطلوب من نیست. من فقط به جای همکاری که قرار بود کاپیتان آن کشتی باشد، مسئولیت را به عهده گرفتم.

 

این چند هفته‌ی اخیر برای شما چطور گذشت؟

سخت. ما ۱۷ روز به همراه پناهجویان در کشتی روی دریا بودیم. بعد از این که به بندر لامپدوزا در آب‌های ایتالیا رسیدیم، در حالی که می‌دانستیم اجازه نخواهیم داشت پهلو بگیریم، ده نفر از کسانی که نیاز به کمک فوری پزشکی داشتند از ما جدا شدند. بعد با این که نگرانی‌های بهداشتی و پزشکی داشتیم، هم‌چنان سرگردان روی آب ماندیم.

 

بعد از آن، چندین روز کشتی‌تان را در نزدیکی بندر لامپدوزا به جریان باد سپردید.

داشتیم فکر می‌کردیم که چه ‌کار باید بکنیم. در قدم اول «درخواست بازنگری فوری» علیه مصوبه‌ی ممنوعیت ورود به بندرهای ایتالیا را به دست مقامات رساندیم که بلافاصله رد شد. در مرحله‌ی بعدی به سراغ دادگاه حقوق بشر اروپا رفتیم. ۳۴ پناهجوی نجات‌یافته و من به عنوان کاپیتان کشتی از ایتالیا شکایت کردیم. اما بررسی چنین درخواستی زمان زیادی لازم داشت.

 

شرایط در کشتی «سی واچ 3»چطور بود؟

وضعیت پزشکی و سلامتی هر روز بدتر می‌شد. بعد هم حکم رد درخواست ما در دادگاه حقوق بشر اروپا آمد. به‌نظر می‌رسید که هیچ راهی نیست.

 

آیا مستقیماً با گارد ساحلی ایتالیا در ارتباط بودید؟

به جایی رسیدیم که خروج برخی از مسافران از کشتی به دلایل پزشکی ضروری بود زیرا یکی از مسافران به شدت بیمار شد و باید فوری از کشتی بیرون می‌رفت. در این مرحله با اورژانس دریایی ایتالیا تماس گرفتیم و با این که خارج از آب‌های ایتالیا بودیم، ایتالیایی‌ها بعد از دو ساعت خودشان را به ما رساندند و کمک کردند. این کار به سرعت و خوب انجام شد، اما فقط یک استثناء بود.

 

چطور؟

ما هر روز به جاهای مختلف گزارش‌های پزشکی می‌فرستادیم: به اورژانس دریایی در رم، به کشتی‌هایی که با پرچم هلند روی آب بودند، به جزیره‌ی لامپدوزا. اما هیچ جوابی نمی‌شنیدیم. هیچ‌کس پاسخ‌گو نبود. تنها پاسخ از رم این بود که «درخواست‌تان را به وزارت کشور ایتالیا تحویل داده‌ایم.» همین. پزشک‌های ما اصلاً نمی‌فهمیدند که این رفتار یعنی چه. در عرصه‌ی سیاسی هم هیچ اتفاقی نمی‌افتاد. «سی واچ» درخواست‌هایی برای دولت‌های مالت و فرانسه فرستاد. مدام با وزارت خارجه و وزارت کشور آلمان تماس می‌گرفتیم.

 

و هیچ واکنشی نشان نمی‌دادند؟

مدام می‌شنیدیم که «داریم تلاش‌ می‌کنیم.» اما هیچ راه حلی را نشان نمی‌دادند. هیچ چیز دقیقی نمی‌گفتند.

 

و این برای شما تعجب‌آور بود؟

برای من واضح بود که کار سختی در پیش داریم. مشکل تقسیم پناهجویان در اروپا مدت‌هاست که حل‌نشده باقی مانده است. یک سال است که همه‌ی کشتی‌های نجات با این مشکل مواجه هستند. کشتی «لایف‌لاین» ((Lifeline یا «آکواریوس» (Aquarius) را همه به یاد داریم. موضوع همیشه یکی است: کدام کشور این نجات‌یافته‌ها را خواهد پذیرفت؟ این موضوع در مورد هر کشتی نجات دوباره و جداگانه مطرح می‌شود.

 

یعنی قبل از آغاز این مأموریت این چیزها برای شما واضح بود؟

تونسی‌ها علاقه‌ ندارند که کشورشان به بندرگاه بعدیِ کشتی‌های حاوی پناهجویان تبدیل شود. هیچ‌کس این انسان‌ها را نمی‌خواهد.

ما به این کار ادامه می‌دهیم چون این کار ضروری است. اما پروژه‌ی «رصد دریا» را با علم به این که کسی این پناهجوها را نمی‌خواهد آغاز کردیم. هیچ‌کس. حتی تونس که دولت‌های اروپایی به عنوان جایگزین امن در آفریقا معرفی‌اش می‌کنند. وقتی روی آب بودیم دیدیم که یک کشتی باری به نام «مار دایو» (Mare Dive) که ۷۵ پناهجو را روی آب نجات داده بود، ۱۵ روز بود که در آب‌های تونس سرگردان بود و اجازه‌ی پهلو گرفتن نداشت. تونسی‌ها علاقه‌ ندارند که کشورشان به بندرگاه بعدیِ کشتی‌های حاوی پناهجویان تبدیل شود. هیچ‌کس این انسان‌ها را نمی‌خواهد.

 

زندگی با این پناهجویان روی کشتی چطور است؟

عملاً آن‌ها در کشتی زندانی می‌شوند. جا کم است و هیچ فضای خصوصی‌ای وجود ندارد. بیشتر پناهجویان در عرشه‌ی عقبی کشتی چادر می‌زنند و روی زمین می‌خوابند، با یک پتوی پشمی. روی کشتی ما سه توالت پیش‌ساخته وجود دارد. برای حمام کردن آب کافی نداریم و فقط هر چند روز یک بار می‌توان دوش گرفت. کشتی ما قبلاً در اختیار شرکتی بود که حداکثر سه روز پشت‌سرهم مسافران را روی کشتی نگه می‌داشت. در واقع این کشتی برای بیش از سه روز طراحی نشده است.

 

به این ترتیب، حال‌وهوای کشتی شما در این سفر چطور بود؟

روشن است که ما نمی‌توانیم به مردم وعده‌ی چیزی را بدهیم که وجود ندارد. هیچ‌کس آن‌ها را نمی‌خواهد. این ناامیدی و یأس به اختلال روانیِ بعد از سانحه (PTSD) اضافه می‌شود. خیلی از پناهجوهایی که نجات دادیم قبلاً قربانی نقض حقوق بشر بوده‌اند، شکنجه شده‌اند، فروخته شده‌اند، در وضعیت برده‌داری کار کرده‌اند یا قربانی خشونت جنسی شده‌اند. هدف ما این بود که به این انسان‌ها اعتماد و اطمینان هدیه کنیم اما این روند هر چه بیشتر طول کشید، از اعتماد آنها به ما کاسته شد.

 

در نهایت هم شما با این استدلال در لامپدوزا لنگر انداختید که «روی کشتی احتمال خودکشی وجود دارد.»

برخی از پناهجوهای نجات‌یافته به تیم پزشکان گفتند که سابقهی خودکشی نافرجام دارند و به آنها گفتند «مواظب من باشید. حال من بد است.» دستکم، سه نفر چنین وضعیتی داشتند.

 

و این برای شما چه معنی‌ای داشت؟

در آغاز مأموریت، گروه ما برای خودش خط قرمزهایی مشخص کرد و قرار بر این شد که اگر از این خط قرمزها عبور کنیم، در یک بندر امن پهلو بگیریم. و عملاً هم وقتی از این خط قرمز رد شدیم، به بندر آمدیم و لنگر انداختیم.

 

و این خط قرمزها دقیقاً چه بودند؟

این که تعداد زیادی از مسافران کشتی (پناهجویان نجات‌یافته) به مراقبت ویژه‌ی پزشکی نیاز داشته باشند. احتمال می‌دادیم که بیماری سل وارد کشتی شده باشد. چنین بیماری‌ای را روی کشتی نه می‌توانستیم تشخیص بدهیم و نه درمان کنیم. برخی دیگر را با درد و بدون تشخیص درست می‌توانستیم معالجه کنیم. تقریباً همه به کمک‌های روان‌پزشکی نیاز داشتند، درحالی که ما روی کشتی حتی یک روان‌شناس یا روان‌پزشک هم نداشتیم. وقتی مردم را در این شرایط دو هفته روی آب نگه دارید، هر لحظه امکان دارد اوضاع از دست‌تان در برود.

 

مقامات ایتالیایی در این خصوص چه گفتند؟

«پلیس ویژه‌ی مقابله با جرایم اقتصادی ایتالیا» (Guardia di Finanza) روی کشتی آمد و مدارک ما را کنترل کرد. آن‌ها به من گفتند «هیجان‌زده نباشید کاپیتان! قطعاً راه حلی پیدا می‌شود. صبر داشته باشید.» در آن لحظه من فکر کردم، خوب است، منتظر می‌مانیم. همین‌طور نمایندگان مجلس ایتالیا که از سازمان «رصد دریا» دیدن کرده بودند ما را امیدوار کردند که «گفت‌وگوهایی با فرانسه، آلمان و پرتغال در جریان است.» این نماینده‌ها گفتند «[ماتئو] سالوینی (وزیر کشور ایتالیا)، گفته اگر دولت‌های اروپایی آماده پذیرش این پناهجوها باشند، ما اجازه داریم به بندرگاه برویم.

 

در آخرین ساعت‌ها قبل از ورود شما به بندر لامپدوزا و پهلو گرفتن کشتی، چه اتفاقی افتاد؟

خیلی از پناهجوهایی که نجات دادیم قبلاً قربانی نقض حقوق بشر بوده‌اند، شکنجه شده‌اند، فروخته شده‌اند، در وضعیت برده‌داری کار کرده‌اند یا قربانی خشونت جنسی شده‌اند.

غروب روز قبل از ورود ما به بندر، باید یک نفر دیگر را به دلایل پزشکی از کشتی بیرون می‌بردیم. یکی از مسافران که درد شدیدی داشت باید به سرعت به درمانگاه منتقل می‌شد. به‌نظر می‌رسید که سنگ کلیه باشد. از آن‌جا به بعد دیگر وضعیت قابل تحمل نبود. پناهجویان از خود می‌پرسیدند که «حتماً باید همه بیمار شویم، حتماً باید همه زمین‌گیر شویم تا اتفاقی بیفتد؟» از طرف دیگر، خدمه‌ی کشتی هم از پا افتاده بودند. وضعیت هر روز طاقت‌فرساتر می‌شد. در پایان، همه دچار تردید بودیم.

 

همزمان دولت‌های اروپایی مشغول مذاکره بودند که کدام‌شان کدام پناهجو را بپذیرد.

این چیزی بود که نمایندگان پارلمان ایتالیا به ما گفتند: «راه حل پیدا شده. چند ساعت بعد تکلیف روشن می‌شود.» من نمی‌خواستم وارد بندر شوم. نمی‌خواستم این قانون را زیر پا بگذارم. ما نگهبانی روی کشتی را جدی‌تر گرفتیم تا کسی دست به کاری نزند. تا پنج‌شنبه عصر (۲۷ ژوئن) وضع همین طور بود. جمعه (۲۸ ژوئن) شش صبح از خواب بیدار شدم و از نمایندگان پارلمان ایتالیا پرسیدم: «راه حلی که گفتید چه شد؟» آن‌ها راه حلی نداشتند. دیگر نمی‌دانستم چه باید کرد. دیگر نمی‌شد ادامه داد. دیگر نمی‌توانستم امنیت را روی کشتی تضمین کنم.

 

و بعد؟

بعد از ظهر جمعه دوباره پلیس مقابله با جرایم مالی روی کشتی آمد و مدارکم را گرفت. مأموران گفتند پلیس علیه من به اتهام ورود بدون مجوز به آب‌های ایتالیا و کمک به ورود غیرقانونی به کشور در حال تحقیق و تفحص است. آن‌ها دفتر ثبت کشتی (Log book) را برداشتند و می‌خواستند بروند. از آنها پرسیدم: «برای این ۴۰ نفری که نجات‌شان دادیم چه اتفاقی می‌افتد؟ می‌شود لطفاً آن‌ها را با خودتان ببرید؟» جواب مأموران این بود که «به ما چیزی در مورد آن‌ها گفته نشده. سالوینی راه حل دولت آلمان را رد کرده است.» نمی‌توانستم مسئولیت سپری کردن یک شب دیگر با این پناهجوها روی کشتی را قبول کنم. در این‌جا بود که تصمیم را گرفتم.

 

و وقتی به بندرگاه رسیدید؟

پلیس مقابله با جرایم مالی آژیرکشان راه ما را بست. خیلی آرام وارد بندرگاه شدیم، ایستادیم و دور زدیم (چون کشتی دنده‌عقب پهلو می‌گیرد). همانجا دیدم که قایق پلیسِ مقابله با جرایم مالی در همان اسکله‌ای که ما می‌خواستیم لنگر بیندازیم ایستاده تا جلوی پهلو گرفتن کشتی ما را بگیرد. برخلاف اتهامی که به من می‌زنند، برخورد کشتی ما با قایق آن‌ها حمله به یک کشتی جنگی نبود، یک تصادف بود.

 

حسابش را کرده بودید که دستگیر می‌شوید؟

حدس زده بودم.

 

در ادامه با شما چطور رفتار شد؟

برخورد مأموران دوستانه بود. بعد از هشت ساعت توقف در مقر پلیس مقابله با جرایم مالی، من را به اردوگاه پناهجویان در جزیره بردند. تنها دفتر پلیس که وظیفه‌ی احراز هویت افراد را به عهده دارد در این اردوگاه است. پناهجوهایی که نجات داده بودیم هم آنجا بودند و با دیدن من شروع کردند به دست زدن. آن‌جا از من اثر انگشت گرفتند و بعد من را در حبس خانگی نگاه داشتند تا دوشنبه (۱ ژوئیه) که من را برای بازجویی با کشتی به سیسیل بردند.

 

در آن‌جا به قاضی‌ای که حکم بازداشت‌تان را صادر کرد چه گفتید؟

دلایل‌ام را برایش گفتم و ماجرای برخورد با قایق پلیس را از زاویه‌ی دید خودم توضیح دادم. بعد از این دادگاه به جای دیگری برای حبس خانگی منتقل شدم.

 

در آن زمان چیزی درباره‌ی جنجالی که پیرامون شما شکل گرفت شنیده بودید؟ از این که عده‌ای شما را به عنوان قهرمان می‌ستایند و عده‌ای نفرت‌پراکنی می‌کنند؟

خیلی کم، چون در حبس بودم. اما خوشحال بودم که مجبور نیستم تحت فشارِ چیزهایی که بقیه در موردم می‌گویند باشم. در حبس خانگی دوم میزبان تلویزیون را روشن کرد و آن‌جا تصاویر مربوط به خودم را دیدم، و البته که ترجیح می‌دادم هیچ‌کدام را نبینم.

 

چطور با این نقش قهرمان کنار می‌آیید؟ بعد از گرتا تونبرگ حالا شما در خط مقدم مبارزه برای مهاجرت هستید.

من چنین احساسی ندارم. ضمن این که شخصیت‌ام طوری ا‌ست که ترجیح می‌دهم عمل کنم تا حرف بزنم. علاوه بر آن فکر می‌کنم که عملی که انجام دادم، خودش به اندازه‌ی کافی گویاست.

 

و بعد عصر سه‌شنبه (دوم ژوئیه) یک قاضی تصمیم گرفت که رأی به آزادی شما بدهد.

این قاضی به شکل غافل‌گیرکننده‌ای همه‌ی استدلال‌های ما را پذیرفت. او در حکمش نوشت که ما به شکل غیرقانونی وارد قلمرو آبی ایتالیا نشده‌ایم. بنا به حکم این قاضی، ما قاچاقچی انسان محسوب نمی‌شویم و ممنوعیت ورود به بندر فقط برای قاچاقچی‌ها معتبر است.

 

و از نظر قانونی حالا چه اتفاقی می‌افتد؟

برداشتم این بود که نه در سطح ملی و نه در سطح بین‌المللی کسی واقعاً نمی‌خواهد به ما کمک کند. در حالی که کشتی ما با ۴۰ پناهجو روی دریا بود، همه مسئولیت را به گردن دیگران می‌انداختند.

سه‌شنبه‌ی آینده جلسه‌ی بعدی بازپرسی برگزار می‌شود که درباره‌ی کمک به ورود غیرقانونی به کشور و ورود به آب‌های ایتالیاست. تا جایی که می‌دانم، در موارد دیگر این اتهام‌ها همگی رفع شده‌اند اما این روند ممکن است ماه‌ها طول بکشد.

 

از این که مخالف اصلی ماتئو سالوینی به شمار می‌روید، خوش‌تان می‌آید؟

من اظهارنظرهای او را دنبال نمی‌کنم. می‌دانم که نتایج انتخابات پارلمان اروپا در ایتالیا چه بود و می‌دانم که خیلی از ایتالیایی‌ها از سیاست‌های سالوینی حمایت می‌کنند. اما در همین ایتالیا جنبش‌های همبستگی (با پناهجوها) وجود دارد. این کشور به شدت دوقطبی شده است.

 

اگر در برابر سالوینی قرار بگیرید، به او چه می‌گویید؟

من علاقه‌ای به روبه‌رو شدن با سالوینی ندارم. سیاست او حقوق بشر را نقض می‌کند. طرز حرف زدن او محترمانه نیست و چنین چیزی برای یک سیاست‌مدار عالی‌رتبه مناسب نیست.

 

از نظر خودتان چرا سالوینی به شما حمله کرده است؟

هر کسی که این روزها به عنوان ناخدای کشتی‌های نجات پناهجویان روی آب می‌رود، می‌داند که کارش جرم به شمار می‌رود. موضوع غیرعادی این است که در این یک مورد خاص موضوع بیش از حد بزرگ شده است. در واقع زنجیره‌ای از وقایع دست به دست هم دادند که این‌طور شود: همان وقتی که ما پناهجوها را سوار کشتی کرده بودیم، سالوینی فشار برای تصویب اجرای قانون ممنوعیت ورود کشتی‌های متعلق به سازمان‌های کمک به پناهجویان به بندرهای ایتالیا را به حداکثر رساند. سرعت این اتفاقات خیلی زیاد بود: ما روز چهارشنبه (۱۲ ژوئن) پناهجوها را نجات دادیم، روز جمعه (۱۴ ژوئن) سالوینی طرح را به پارلمان ایتالیا آورد و از تصویب گذراند و فوراً منتشر کرد. فشار سیاسی زیادی پشت این بود که روند تصویب و اجرای این قانون تسریع شود.

 

آیا آلمان به اندازه‌ی کافی از شما حمایت کرد؟

احساس می‌کنم که همه من را تنها گذاشتند. قطعاً تلاش‌های منفردی برای کمک وجود داشت. مثلاً شهرهایی (در آلمان) که می‌گفتند حاضرند این پناهجوها را بپذیرند. اما این تلاش‌ها هم به واسطه‌ی هورست زیهوفر، وزیر کشور، که علاقه‌ نداشت پیشنهاد این شهرها را بپذیرد، شکست خورد. برداشتم این بود که نه در سطح ملی و نه در سطح بین‌المللی کسی واقعاً نمی‌خواهد به ما کمک کند. در حالی که کشتی ما با ۴۰ پناهجو روی دریا بود، همه مسئولیت را به گردن دیگران می‌انداختند.

 

در سطح سیاسی چه اتفاقی باید بیفتد تا اوضاع بهتر شود؟

ما به راه حلی برای این مسئله نیاز داریم که کسانی را که به ما پناه می‌آورند چطور [بین کشورهای اروپایی] تقسیم کنیم. راه حلی که به ما بگوید چطور با همبستگی این کار را بکنیم. قانون دوبلین پاسخ‌گو نیست زیرا بارِ سنگینی بر دوش کشورهایی می‌گذارند که با خارج از اروپا مرز دارند.

 

و تا وقتی چنین راه حلی وجود ندارد؟

کنجکاوم ببینم چه اتفاقی برای کشتی‌هایی که الان روی آب هستند و پناهجوها را نجات می‌دهند می‌افتد، مثلاً کشتی «اوپن آرمز» (Open Arms) که همین الان در نزدیکی سواحل شمال آفریقا در حرکت است.

 

و حالا چه اتفاقی برای کشتی شما می‌افتد؟

حدس می‌زنم که به زودی رفع توقیف شود. تا جایی که می‌دانم فقط برای بررسی مدارک و شواهد توقیف شده است. بعد نیاز به کمی کار فنی دارد و بعد دوباره راه می‌افتیم. تنها سختی ماجرا پیدا کردن یک کاپیتان است که مسئولیت را به عهده بگیرد.

 

حاضرید که دوباره این کار را بکنید؟

در حال حاضر وکلا من را از این کار منع می‌کنند. اما وقتی تبرئه شوم، دوباره با کشتی به راه خواهم افتاد.

 

برگردان: امید رضایی


فرانک هورنیگ نویسنده‌ی نشریهی اشپیگل است. آن‌چه خواندید برگردان این نوشته‌ی او با عنوان اصلی زیر است:

Frank Hornig, ‘Am Ende waren wir nur noch verzweifelt’, Spiegel, 5 July 2019.