برای آگاهی از دیدگاه کودکان و روایتهایشان از اعتراضات سراسری در ایران به سراغ نقاشیها و نامههای شماری از آنها رفتهام و با بعضی از مادران و معلمهای کودکان خردسال مصاحبه کردهام.
وقتی به تاریخ آموزشوپرورش ایران مراجعه میکنیم، نام چند تن در زمینهی آموزش کودکان میدرخشد. جبار باغچهبان یکی از آنها و برسابه هوسپیان یکی دیگر از آنهاست. در اینجا گزارش مجلهی پیمان را دربارهی برسابه، به قلم رافی آراکلیانس، میخوانید.
باید «خود» را رام کرد، از اینجا و آنجای پراکندهساز، از دغدغه و آشوبها و تفرقهی ذهن رهانید و او را از آنِ خودش ساخت، باید «خود» را به راه آورد، اما نخست باید به آن چنگ انداخت و بیدار کرد و پالایش کرد، باید ضمیر را صافی کرد تا کاری کارستان شروع شود، یعنی آموزشی پویا و پویشگر، و نه منفعل، آموزشی زایا و آفرینشگر.
بزرگ شدن و مدرسه رفتن در خانوادههای کوچک هستهای تنها حدود یک قرن در جوامع صنعتی قدمت دارد. این در مقیاس تاریخ تکامل یعنی تنها یک چشم بر هم زدن. در این جوامع، کودکی معمولاً دورانی برای سرمایهگذاریِ متمرکز از طرف بزرگسالان با هدف آموزش و تدریس به شمار میرود.
داروهای ضدافسردگی از پرمناقشهترین درمانهای دارویی در علم پزشکی هستند و پوشش رسانهای دربارهی آنها معمولاً با سوگیری همراه است. اگر قرار بود هرچه را که در رسانهها میخواندیم یا میشنیدیم باور کنیم، نمیدانستیم این داروها را باید درمانی بسیار مؤثر بدانیم یا دارونماهایی بیخاصیت؛ آیا آنها داروهایی هستند بهطرز خطرناکی اعتیادآور یا اینکه عوارض جانبی ندارند. آنچه روشن است، این است که تمامی این عبارتهای ضدونقیض نمیتوانند صحیح باشند.
بزرگی فرحناک است. شادیای درونی و خاموش است. سلبریتی و شهرهی خاص و عام بودن، به شرط آنکه اعتبار حقیقی بیاورد، شادمانی دارد. صاحب افکار بودن، ایده داشتن و قدرت اجرای آن را در خود سراغ داشتن، در عالم اندیشه و هنر قدرت دخل و تصرف در مفهومها و فرمها را داشتن، قدرت آفرینشگری، همه ثروت و غناست و مسرتبخش است.