اعجوبه! آنقدر زندگی جالبی دارد که آدم میماند از کجا شروع کند: از تأسیس انتشارات فرانکلین که معروفترین کار اوست؛ از دایرهالمعارف فارسی که حاصل فکر و ابتکار او بود و واقعاً بعضی در نوسازی ایران سهم قابلملاحظهای دارند. سهم همایون صنعتیزاده در نوسازی ایران فراموشنشدنی است.
ولیالله درودیان در کتاب دهخدا؛ مرغ سحر در شب تار او را یکی از نمایندگان فرهنگ معاصر وطن میخواند و مینویسد: «او شاعری توانا، طنزنویسی انساندوست، روزنامهنگاری متعهد و آگاه، پژوهندهای ژرفاندیش، محققی سختکوش و فروتن و آزادهمردی صادق و صمیمی بود.»
شبها که به بستر میروم، همانطور که عاشق به معشوقش فکر میکند، من هم به لغت فکر میکنم. برای من دنیای لغات، دنیای رنگین و پرجذبهای است که هیچوقت از فرورفتن در آن خسته و کسل نمیشوم زیرا کار فرهنگنویسی هرگز برای من خستهکننده نبوده و نیست و نخواهد بود؛ حتی شبها هنگام خواب هم در رؤیای لغت به سر میبرم.
توران میرهادی معلمی پیشرو بود که زندگیاش را وقف آموزش کودکان ایران کرد. مدرسهی فرهاد را ساخت که هیچکس نتوانست شبیه آن را بنا کند. شورای کتاب کودک را پایه گذاشت. وقتی طرح تألیف فرهنگنامهی کودکان و نوجوانان را شروع کرد، همان علاقهمندان شورای کتاب و کودک و گروهی دیگر همراهش شدند.
دکتر محمدعلی مجتهدی گیلانی همانطور که در کتاب خاطراتش، به مملکتتون خدمت کنید، میگوید، دربارهی رفتن به فرانسه و تحصیل ــ بهقول خودش ــ معلمی ریاضی، چنان باور داشت که بیشتر از ۳۵ سال رئیس دبیرستان البرز بود و در دانشکدهی فنی دانشگاه تهران نیز بهعنوان استاد فعالیت داشت.
دانشکدهی علوم ارتباطات اجتماعی دانشکدهی نویی بود، رشتههای تازهای داشت، درسهای تازهای داشت و به نظر میرسد با هیچ دانشکدهی دیگری در ایرانِ دههی ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ قابلمقایسه نبود چون بههمت دکتر مصطفی مصباحزاده استادانی در آن گرد آمده بودند که سطح دانشکده را بیش از حد دانشگاههای ایران بالا برده بودند.