در دو دههی اخیر نسل تازهای از خوانندگان و آهنگسازان زن وارد عرصهی موسیقی در ایران شدهاند که کارهای ارزنده و ماندگاری عرضه کردهاند. زنان جوانی که با استعداد و پشتکار توانستهاند از موانع سختی در ایران عبور کنند و مشخصهی کارشان، نوآوری و اصالت است. پادکستهایی که در این مجموعه آمده دربارهی کار این زنانِ خواننده و آهنگساز است.
سلسله پادکستهای «غذایای ایرانی» کاری است از فهیمه خضر حیدری. اگر به غذا به مثابه امر فرهنگی علاقهمندید، اگر غذا برای شما هم چیزی فراتر از غذا؛ و آشپزی برایتان رفتاری دلپذیرتر از صرفاً سرهم کردنِ چیزی برای سیر شدن است، دعوت میکنیم این پادکست را دنبال کنید.
در «غذایای ایرانی»، دربارهی آشپزی و جنسیت، آشپزی و هنر و فرهنگ، آشپزی و مادرانگی، غذا و مهاجرت، غذا و فلسفه و ادبیات، آشپزی از نگاه شفها و چهرههای اثرگذار ایرانی، آشپزی اینستاگرامی، غذا و نوستالژی، غذا و سبک زندگی، غذا و کرونا، رابطهی ما با آشپزخانه و چیزهایی دیگر از همین دست خواهید شنید؛ و همهی اینها از لابهلای قصهها و کتابها و حکایتها.
این پادکست هر هفته پنجشنبهها منتشر میشود و در وبسایت و شبکههای اجتماعی آسو و همچنین در اپهای پادکستخوان در دسترس خواهد بود.
در این پادکست شبنم طلوعی با مری آپیک، بازیگر، رقصنده، کارگردان و تهیهکننده، در مورد زندگیِ حرفهای او از کودکی تا امروز، و سالهای مهاجرت گفتوگو کرده است.
چگونه میتوان جذابیت چنین نظریههای توطئهی بیپایهواساسی را توضیح داد؟ توضیحات کلاسیک روانشناسی بر احساسات منفی تمرکز میکنند: وقتی افراد اضطراب دارند، یا قادر به کنترل وضعیت نیستند یا نامطمئناند، بیشتر مستعد پذیرش روایتهای توطئهآمیزند. به همین ترتیب، در هنگام بحران اجتماعی، توطئهباوری جذابیت پیدا میکند و میان گروههایی که ظلم ساختاری را تجربه کردهاند، رایجتر است. اما تحقیقات نشان میدهد که عامل تقویت نظریههای توطئه احساسات منفی نیستند. این احتمال نیز وجود دارد که مردم نظریههای توطئه را سرگرمکننده مییابند و به نظر میرسد که هر چه این نظریهها سرگرمکنندهتر باشد، بیشتر احتمال دارد که به آنها باور داشته باشند.
کتابهای بیشماری به بررسی شیوههای متعدد بروز پیشداوری پرداختهاند. آموزش کثرت و تنوع به اقدام مهم و بزرگی تبدیل شده است. اما غلبه بر پیشداوری همچنان بهشدت دشوار است. دورههای درسی پیشداوری «ناخودآگاه» یا «ضمنی» ممکن است مفید باشد، اما این دورهها توضیح نمیدهند که پیشداوریها از کجا نشئت میگیرند، و ضرورتاً آنها را از میان برنمیدارند.
در دوران کودکی بسیاری از شبها با درماندگی شاهد دشنام شنیدن و کتک خوردن مادرم از پدرم بودم. هنوز میتوانم بوی الکل را به یاد بیاورم، ترس را در چشمان مادرم ببینم و نومیدیِ لاعلاجی را حس کنم که زمانی بر ما چیره میشود که نمیفهمیم چرا عزیزانمان به یکدیگر آسیب میرسانند. امیدوارم که هیچکس، بهویژه یک کودک، چنین تجربهای را از سر نگذرانَد.