در اینجا مایلم با عنایت به برخی از نظرات شما که شاید نیاز به تدقیق و تأمل داشته باشند پرسشهایی را مطرح کنم و نکاتی را در میان بگذارم. با این امید که قابلیت اندیشیدن داشته باشند و گفتوگوهای بیشتری را موجب شوند.
چرا این خیزش و گام نهادن در راه ناهموار نتوانست شتابِ آغازین را حفظ کند؟ به داوریِ این قلم، دلیل آن تنها سرکوب بیحد و مرز حاکمیت نبود.
کتاب «ایرانیان چه میخواهند؟ زن، زندگی، آزادی» نوشتهی آرش عزیزی، که در دیماه ۱۴۰۲ به بازار آمد، یکی از اولین کتابهایی است که بهنحوی جامع به خیزش زن، زندگی، آزادی پرداخته است.
«اپوزیسیون» دستخوش نوعی بیماریِ سیاسی است، بهطوری که عملاً و ناخواسته خود را در مقابل «جنبش» قرار داده است. چرا چنین است و چه عواقبی میتوان برای آن متصور شد؟
چهرهی آدمها سرشار از خشم و اندوه بود. نیامده بودند که از موقعیت استفاده کنند تا شعار بدهند یا جمعیتی را هدایت کنند. همه در سکوت و خشمگینانه به بیمارستان و سرکوبگران چشم دوخته بودند.
امروز یکی از چالشهای بزرگ هنرمندانی که به جنبش «زن، زندگی، آزادی» احساس تعهد میکنند مسئلهی اجرای کار هنری و کسب درآمد بدون رعایت بایدونبایدهای «وزارت ارشاد» است؛ به بیان دیگر، مسئلهی خلق و، مهمتر از آن، ارائهی اثری هنری بدون «مجوز».